Research code: 0
Ethics code: IR.IAU.KERMAN.REC.1402.022
Clinical trials code: 0
استادیار، گروه روانشناسی، واحد سیرجان، دانشگاه آزاد اسلامی، سیرجان، ایران ، f.akhlaghi@iaurafsanjan.ac.ir
چکیده: (321 مشاهده)
زمینه و هدف: اگرچه مطالعات کمی فراوانی وجود دارد که ویژگیهای بالینی و روشهای درمان اختلال وسواس را بررسی نموند، تحقیقات کیفی که تجربه زیسته افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری بویژه در ابعاد شناختی مطالعه نماید محدود است. لذا هدف این مطالعه واکاوی تجربه زیستهی شناختی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری در قالب یک مطالعه پدیدارشناسی بود.
روش کار: روش مطالعه پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی و به روش تحلیل مضمون بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد مراجعهکننده به کلینیکها و مراکز مشاوره شهر رفسنجان بودند که بصورت هدفمند و بر اساس مصاحبه نیمه ساختاریافته تشخیصی DSM-5 مبتلا به اختلال وسواس اجباری تشخیص داده شدند، بهعنوان مشارکتکننده، به پژوهش دعوت شدند تا با استفاده از روش پژوهش پدیدارشناسی توصیفی به این سؤال پاسخ دهند که اهمّ عناصر و مولفههای شناختی در تجارب زیسته شان کدامند. برای این منظور، از بین مراجعین تا حد رسیدن به اشباع اطلاعات، 12 فرد با تشخیص اختلال OCD مورد مصاحبه قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل دادهها پس از ضبط و بازنویسی مصاحبهها، مفاهیم کدگذاری با استفاده از روش کلایزی مضامین اصلی و فرعی استخراج و گزارش گردید.
یافتهها: آنچه از کدهای استخراجی حاصل از مصاحبه مشخص شد تجربه زیسته شناختی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری بوده که مبتنی بر 6 مضمون اصلی و 54 مضمون فرعی بود. مضامین اصلی در قالب پیامدهای فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، احساسی و اجرایی به دست آمد. همچنین مضامین فرعی مستخرج از این مضامین اصلی بر پایه تجارب زیسته شناختی افراد مشتمل بر عدم کارایی ذهنی و کار کشیدن افراطی از ذهن، مسئولیت پذیری افراطی، پیروی سختگیرانه قواعد، کمالگرایی تحصیلی، اجبار برای انجام مکرر کارها، حساس دلشوره و اضطراب، حس اذیت شدن هنگام انجام ندادن کارها، تنفر از افراد به صورت افراطی، حس بی اعتمادی، احساس تنهایی، کنترل فکر و ... بود.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاضر ضمن استخراج و تبیین تجارب زیسته با مبنای فرایندهای شناختی در افراد دارای اختلال OCD، شواهدی تکمیلی در دفاع از نقش تفسیری عنصر اطلاعاتی شناخت، در پیشبینی گرایش به این اختلال را فراهم نمود. به نحوی که با بهبود فرایندها و مولفههای شناختی افراد مبتلا به اختلال OCD گرایش این افراد را به لحاظ شناختی بسوی انواع وسواسها میتوان مدیریت نمود.
زمینه و هدف: اگرچه مطالعات کمی فراوانی وجود دارد که ویژگیهای بالینی و روشهای درمان اختلال وسواس را بررسی نموند، تحقیقات کیفی که تجربه زیسته افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری بویژه در ابعاد شناختی مطالعه نماید محدود است. لذا هدف این مطالعه واکاوی تجربه زیستهی شناختی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری در قالب یک مطالعه پدیدارشناسی بود.
روش کار: روش مطالعه پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی و به روش تحلیل مضمون بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد مراجعهکننده به کلینیکها و مراکز مشاوره شهر رفسنجان بودند که بصورت هدفمند و بر اساس مصاحبه نیمه ساختاریافته تشخیصی DSM-5 مبتلا به اختلال وسواس اجباری تشخیص داده شدند، بهعنوان مشارکتکننده، به پژوهش دعوت شدند تا با استفاده از روش پژوهش پدیدارشناسی توصیفی به این سؤال پاسخ دهند که اهمّ عناصر و مولفه های شناختی در تجارب زیسته شان کدامند. برای این منظور، از بین مراجعین تا حد رسیدن به اشباع اطلاعات، 12 فرد با تشخیص اختلال OCD مورد مصاحبه قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل دادهها پس از ضبط و بازنویسی مصاحبهها، مفاهیم کدگذاری با استفاده از روش کلایزی مضامین اصلی و فرعی استخراج و گزارش گردید.
یافته ها: آنچه از کدهای استخراجی حاصل از مصاحبه مشخص شد تجربه زیسته شناختی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری بوده که مبتنی بر 6 مضمون اصلی و 54 مضمون فرعی بود. مضامین اصلی در قالب پیامدهای فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، احساسی و اجرایی به دست آمد. همچنین مضامین فرعی مستخرج از این مضامین اصلی بر پایه تجارب زیسته شناختی افراد مشتمل بر عدم کارایی ذهنی و کار کشیدن افراطی از ذهن، مسئولیت پذیری افراطی، پیروی سختگیرانه قواعد، کمالگرایی تحصیلی، اجبار برای انجام مکرر کارها، حساس دلشوره و اضطراب، حس اذیت شدن هنگام انجام ندادن کارها، تنفر از افراد به صورت افراطی، حس بی اعتمادی، احساس تنهایی، کنترل فکر و ... بود.
نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاضر ضمن استخراج و تبیین تجارب زیسته با مبنای فرایندهای شناختی در افراد دارای اختلال OCD، شواهدی تکمیلی در دفاع از نقش تفسیری عنصر اطلاعاتی شناخت، در پیشبینی گرایش به این اختلال را فراهم نمود. به نحوی که با بهبود فرایندها و مولفه های شناختی افراد مبتلا به اختلال OCD گرایش این افراد را به لحاظ شناختی بسوی انواع وسواس ها میتوان مدیریت نمود.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
روانشناسی بالینی