زمینه و هدف: طلاق یک واقعیت اجتماعی و تغییری غیرقابل پیش بینی در وضعیت تاهل است. پژوهش حاضر با هدف درک تجارب بعد از طلاق در زنان، مبتنی بر پارادایم ساخت گرایی اجتماعی انجام شده است.
روش کار: در این مطالعه کیفی که با رویکرد نظریه پایه انجام شد 26 زن مطلقه،3 نفر از دوستان و آشنایان آنان، 1 نفر وکیل، 5 نفرکارشناس کمیته امداد امام خمینی، 3 نفر مشاور املاک و 2 نفرکارشناس بیمه مشارکت داشتند. داده ها از طریق مصاحبه های باز و مشاهده جمع آوری شد و مبتنی بر روش استراس و کوربین انالیز شد.
یافتهها: بعد از تحلیل تجارب مشارکت کنندگان، یک مقوله مرکزی با عنوان "پذیرش اجتماعی" به عنوان مهمترین دغدغه روانی – اجتماعی ظهور یافت که نشان می داد پذیرش زن در جامعه مبتنی بر وضعیت تاهل تفسیر می شود. یافته ها در پنج طبقه اصلی شامل "بی اعتبار شدن"، "نگرش اجتماعی"، "محرومیت"، از خود بیگانگی" و "تعلیق" قرار گرفت. همچنین زیرطبقات "حمایت"، "مطلقگی"، "نابرابری اجتماعی" و "ناخودکارآمدی"، "درون بافتهای اجتماعی"، "کژکارکردهای قانونی"، "تاثیر منفی روی سلامت"، "طرد"، "تهدید هویت جنسیتی" و "تهدید هویت اجتماعی"، "گرایش های معنوی" و "منزوی شدن" در تببین عدم پذیرش اجتماعی زنان بعد از طلاق شناسایی شد.
نتیجه گیری: زنان مطلقه در جامعه با چالش هایی مواجه می شوند. از مهمترین دغدغه های کشف شده در بین زنان مشارکت کننده در این مطالعه تبعیض جنسیتی بدنبال تغییر وضعیت تاهل، ناپذیرا بودن و به حاشیه رانده شدن زن بدنبال طلاق است.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |