Research code: (IR.IAU.CTB.REC.1402.001)
Ethics code: (IR.IAU.CTB.REC.1402.001)
Clinical trials code: (IR.IAU.CTB.REC.1402.001)
، mahlafarokhzad@yahoo.com
چکیده: (393 مشاهده)
زمینه و هدف: افسردگی از جمله علل اصلی ناتوانی در سراسر جهان است و میتواند بهطور چشمگیری بر توانایی فرد برای عملکرد و داشتن یک زندگی پربار تأثیر بگذارد. بنابراین شناخت هر چه بیشتر افسردگی و عوامل اثرگذار در این اختلال، از اهمیت ویژهای برخوردار است. از این رو این پژوهش با هدف تعیین نقش واسطهای ذهنآگاهی در رابطۀ بین آسیبهای دوران کودکی و افسردگی انجام گرفت.
روشکار: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان کارشناسی و کارشناسیارشد روانشناسی و حقوق مجتمع ولیعصر دانشگاه آزاد تهران جنوب مشغول به تحصیل در سال 1402-1401 بودند. بدین منظور 266 نفر با استفاده از روش نمونهبرداری تصادفی چندمرحلهای به عنوان گروه نمونه پژوهش انتخاب شدند. برای گردآوری دادهها نیز از سیاهۀ افسردگی بک II_(BDI_II؛ بک و دیگران، 1996)، مقیاس ذهنآگاهی (MAAS؛ براون و ریان، 2003)، پرسشنامۀ آسیبهای دوره کودکی (CTQ؛ برنشتاین و فینک، 1998)، استفاده شد.
یافتهها: نتایج این پژوهش نشان داد آسیبهای دوران کودکی با افسردگی رابطه مثبت معنادار دارد (01/0 P< ). همچنین آسیبهای دوران کودکی با ذهنآگاهی و افسردگی به صورت منفی معنادار است (01/0P<). شاخصهای برازش مدل نیز مسیر آسیبهای دوران کودکی به افسردگی را با نقش واسطهای ذهنآگاهی تایید کردند.
نتیجهگیری: با توجه به یافتههای این پژوهش میتوان نتیجه گرفت با تمرکز بیشتر بر نقش ذهنآگاهی میتوان از تأثیر آسیبهای دوران کودکی در ایجاد افسردگی تا حدودی کاست. در این راستا برگزاری کارگاههای ذهنآگاهی جهت آموزش مهارتهای ذهنآگاهی به ویژه در گروههای با سطح افسردگی بالا و همچنین برگزاری کارگاههایی جهت آموزش و پیشگیری از آسیبهای دوران کودکی پیشنهاد میشود.
نوع مطالعه:
پژوهشي |
موضوع مقاله:
روانشناسی بالینی