جستجو در مقالات منتشر شده


۸ نتیجه برای مچ پا

دکتر حسین فراهینی، هوشنگ امامی مهتاج، دکتر اسماعیل ابراهیمی، دکتر فرزاد اکابری ، دکتر شاهین گوهرپی ،
جلد ۹، شماره ۳۱ - ( ۱۲-۱۳۸۱ )
چکیده

هدف از این پژوهش بررسی تاثیر اضافه کردن تمرین دویدن به جلو و عقب به تمرینهای تخته تعادل، روی تعادل استاتیک افراد با ضایعه کشیدگی رباطهای خارجی مچ پا بود. به این منظور ۳۰ نفر از افراد غیر ورزشکار بین ۳۵-۱۵ سال که علائمی از بی‌ثباتی عملکرد مچ پا را داشتند و حداقل ۱ ماه و حداکثر ۶ ماه از ایجاد ضایعه گذشته بود، به روش غیراحتمالی ساده انتخاب و به روش تصادفی متوالی به ۳ گروه تقسیم شدند. گروه اول، دوم و سوم هر یک شامل ۱۰ نفر بودند که گروه اول ۱۵ دقیقه تمرین دویدن به جلو به اضافه تمرینهای تخته تعادل، گروه دوم ۱۵ دقیقه تمرین دویدن به عقب و گروه سوم تنها ۱۵ دقیقه تمرینهای تخته تعادل را انجام دادند. برای هر یک از گروهها ۶ هفته تمرین و به صورت ۳ جلسه در هفته تکرار گردید. آزمون عملکردی ایستادن روی یک پا (Single leg Stance) در ۲ حالت با چشمهای باز (آزمون A) و با چشمهای بسته (آزمون B) به صورت اندازه‌گیری حداکثر زمان ایستادن روی پای آسیب دیده انجام شد. این آزمونها در فواصل ۲ هفته‌ای در ۴ مرحله اندازه‌گیری شدند. در پایان ۶ هفته تمرین، اختلاف معنی‌داری بین ۳ گروه در آزمون A مشاهده نشد اما در پایان هفته‌های دوم و چهارم، میانگین مقادیر آزمونB معنی‌دار گردید. که این مطلب نشان دهنده آن است که دویدن به عقب باعث افزایش تعادل استاتیک در حالتی که چشمها بسته هستند، می‌شود.
دکتر محمد اکبری، دکتر حسین کریمی، دکتر حسین فراهینی، دکتر سقراط فقیه‌زاده،
جلد ۱۰، شماره ۳۶ - ( ۹-۱۳۸۲ )
چکیده

کشیدگی لیگامانی مچ پا شایعترین آسیب ورزشی است و بیش از      این کشیدگیها در افرادی بروز می‌کند که سابقه آن را داشته‌اند. درمان انتخابی اولیه در کشیدگیهای لیگامانی درجه I وII مچ پا، فیزیوتراپی است. در ایالات متحده هزینه درمان و توان‌بخشی این کشیدگیها بیش از دو بیلیون دلار در سال می‌باشد. از جمله دلایل تکرار(عود) کشیدگی لیگامانی مچ پا کامل نشدن برنامه درمانی یا نبود روشهای درمانی کارآمد برای آن است. هدف از انجام این مطالعه مقایسه اثرات برنامه رایج فیزیوتراپی با یک برنامه جدید بود که برنامه درمانی جدید به منظور آموزش تعادل و حس عمقی طرح‌ریزی شده است. در این تحقیق تعداد ۳۰ بیمار مبتلا به کشیدگی لیگامانی مچ پا انتخاب و بطور تصادفی به ۲ گروه ۱۵ نفری تقسیم شدند. برای گروه اول ۱۰ جلسه درمانی با روش سنتی و برای گروه دوم ۱۰ جلسه درمانی با روش جدید فیزیوتراپی انجام شد. بیماران هر گروه قبل از شروع درمان و در پایان ۱۰ جلسه درمانی با آزمونهای تعادلی استاتیک و دینامیک بالینی و ابزاری مورد ارزیابی قرار گرفتند. براساس نتایج به دست آمده در هر دو گروه درمانی، شاخصهای مورد نظر قبل و بعد از درمان بطور معنی‌داری بهتر شده بودند. نتایج آزمون محدوده‌های ثبات در ایستادن روی دو اندام و اندام مبتلا در گروه  درمانی جدید بهبودی بیشتری داشت بطوری که در مقایسه با گروه درمان سنتی اختلاف آماری معنی‌داری را نشان داد. به عنوان نتیجه‌گیری کلی می‌توان گفت که هر چند هر دو روش درمانی در بهبود بیمار مؤثر بوده‌اند اما روش جدید که در آن  تا کید بر حس عمقی و بهبود تعادل وجود دارد، میزان بهبودی بیشتر و زمان لازم برای برگشت مجدد به ورزش کمتر بوده است
دکتر محمد اکبری، دکتر اسماعیل ابراهیمی تکامجانی، ابراهیم صادقی،
جلد ۱۱، شماره ۴۱ - ( ۶-۱۳۸۳ )
چکیده

 افراد مبتلا به کشیدگی لیگامان مچ پا به دلیل وجود درد، تورم و محدودیت حرکت در مفصل مچ پا، آهسته راه رفته و قدم‌های کوتاه‌تری برمی‌دارند. با وجود آن که کشیدگی مچ پا یکی از متداول‌ترین آسیب‌ها در بین ورزشکاران و افراد فعال محسوب می‌شود، هنوز روش درمانی مشخص و مورد قبولی برای اغلب درمان‌گرها وجود ندارد. درمان‌های مختلفی برای این ضایعه پیشنهاد شده است که به ۲ گروه عمده متحرک سازی زودهنگام و بی‌حرکت کردن عضو آسیب دیده تقسیم می‌شوند. هدف از این مطالعه، مقایسه اثرات روش متحرک سازی زودهنگام با بریس عمل‌کردی و محدود کردن حرکات توسط گچ‌گیری بوده است. در این مطالعه با اندازه‌گیری ۳ متغیر راه رفتن، شامل سرعت راه رفتن، طول گام اندام سالم و زمان تکیه روی اندام آسیب دیده، اثرات ۲ روش ذکر شده مورد بررسی قرار گرفت تا روش مناسب‌تر تعیین شود. در این بررسی ۳۰ فرد مبتلا به کشیدگی مچ پا به صورت نمونه‌گیری آسان انتخاب شدند و براساس قرعه‌کشی به ۲ گروه ۱۵ نفری تقسیم گردیدند. برای گروه اول جهت کنترل حرکات از بریس عمل‌کردی استفاده شد و در گروه دوم گچ‌گیری صورت گرفت. سه هفته بعد از شروع درمان، اولین آزمون راه‌ رفتن برای نمونه‌ها انجام شد سپس ۲ گروه به صورت هم زمان به بخش فیزیوتراپی ارجاع شدند. پس از خاتمه ۱۰ جلسه فیزیوتراپی، آزمون‌ها تکرار شدند و اطلاعات مربوط به راه رفتن ثبت گردید. آزمون T مستقل در مرحله پیش آزمون و پس آزمون اختلاف معنی‌داری را در میانگین مقادیر ۲ گروه نشان نداد. براساس آزمون T زوج بین مقادیر پیش آزمون و پس آزمون گروه گچ‌گیری اختلاف معنی‌دار آماری وجود داشت اما در گروه بریس عمل‌کردی این اختلاف معنی‌دار نبود. نتایج به دست آمده نشان داد که در گروهی که از بریس استفاده کرده بودند، بیماران قبل از فیزیوتراپی به راه رفتن مناسب رسیده بودند و اهداف توان‌بخشی در زمان کوتاه‌تری به وقوع پیوسته بود.  

        


دکتر بهنام اخباری، دکتر اسماعیل ابراهیمی، دکتر مهیار صلواتی، دکتر حسین فراهینی، مهندس محمدعلی سنجری،
جلد ۱۳، شماره ۵۳ - ( ۱۰-۱۳۸۵ )
چکیده

    زمینه و هدف: اندازه‌گیری زمان واکنشی عضلات پرونئال به منظور ارزیابی عینی بی‌ثباتی عملکردی مفصل مچ پا انجام گرفته است. گزارش در مورد بررسی تکرارپذیری روشهای بکار رفته تنها به صفحه فرونتال اختصاص یافته و تکرارپذیری صفحه مایل تاکنون به اثبات نرسیده است. هدف از این مطالعه، تعیین تکرارپذیری زمان‌بندی فعالیت عضلانی مچ پا بر روی سیستم ایجاد کننده اغتشاش مچ پا در صفحه مایل تحت شرایط مختلف اغتشاش بیرونی می‌باشد. روش بررسی: در این مطالعه زمان تأخیری شروع فعالیت، دامنه حداکثر فعالیت و زمان تأخیری حداکثر فعالیت عضلات مچ پا متعاقب اینورژن ناگهانی مچ پا در ۱۰ مرد و زن سالم و ۱۰ مرد و زن مبتلا به بی‌ثباتی مچ پا، توسط سیستم اغتشاش مچ پا و الکترومیووگرافی سطحی تعیین گردید. نوع مطالعه در این تحقیق، متدولوژیک بوده و از آزمون‌های آماری تکرارپذیری نسبی(مدل ۱ و ۱) و تکرارپذیری مطلق(خطای معیار اندازه‌گیری) استفاده شد. یافته‌ها: دامنه مقادیر ICC(Intraclass correlation coefficient) برای زمان تأخیری شروع فعالیت عضلات پرونئوس لانگوس(۹۹/۰-۹۷/۰)، تیبیالیس قدامی(۹۹/۰-۹۲/۰)، پرونئوس برویس(۹۹/۰-۹۶/۰) و سولئوس(۹۹/۰-۹۸/۰)، در زوایای ۱۰، ۲۰ و ۳۰ درجه در صفحه مایل محاسبه گشت. ایــن دامنــه مقادیر برای دامنه حداکثــر فعالیــت عضــلات پرونئوس لانگوس(۹۹/۰-۹۲/۰)، تیبیالیس قدامی(۹۹/۰-۹۷/۰)، پرونئوس برویس(۹۹/۰-۹۵/۰) و سولئوس(۹۹/۰-۹۶/۰) بوده و برای زمان تأخیری حداکثر فعالیت عضلات پرونئوس لانگوس(۹۹/۰-۹۵/۰)، تیبیالیس قدامی(۹۹/۰-۹۴/۰)، پرونئوس برویس(۹۹/۰-۹۱/۰) و سولئوس(۹۹/۰-۹/۰) بدست آمد. همچنین دامنه مقادیر SEM(standard error measurement) برای زمان تأخیری شروع فعالیت عضلات پرونئوس لانگوس(۰۶/۲-۷۶/۰)، تیبیالیس قدامی(۱۵/۳-۹۱/۰)، پرونئوس برویس(۷۲/۱-۸۹/۰) و سولئوس(۲۲/۱-۶۷/۰) در زوایای ۱۰، ۲۰و ۳۰ درجه در صفحه مایل برحسب میلی‌ثانیه تعیین گردید. این دامنه مقادیر برای دامنه حداکثر فعالیت عضلات پرونئوس لانگوس(۸۲/۱۰-۹۸/۲)، تیبیالیس قدامی(۵۸/۴-۵۱/۳)، پرونئوس برویس(۲۳/۴-۴/۳) و سولئوس(۰۵/۱۰-۲۷/۴) بر حسب میکروولت بــوده و بــرای زمان تأخیری حداکثر فعالیــت عضـلات پرونئوس لانگوس(۸۱/۶-۴/۲)، تیبیالیس قدامی (۱۹/۹-۶۶/۲)، پرونئوس برویس(۷۵/۱۴-۸۷/۳) و سولئوس(۶۷/۱۷-۲۵/۴) بر حســب میلی‌ثانیه محاسبه شد. نتیجه‌گیری: تعیین زمان‌بندی فعالیت عضلات مچ پا، به عنوان روش اندازه‌گیری تکرارپذیر، ثابت گردید.


مهرانگیز قربانی،
جلد ۲۱، شماره ۱۲۳ - ( ۶-۱۳۹۳ )
چکیده

  زمینه و هدف : پیچ‌خوردگی‌های حاد کناره خارجی مچ پا، از آسیب‌های شایع در ورزش و فعالیت‌های روزمره زندگی محسوب می‌شود. هدف از این مطالعه بررسی پاسخ عصبی عضلانی عضلات ثبات‌دهنده‌ پاسچر ( Posture ) به‌ منظور فراهم‌کردن چشم‌انداز بیومکانیکی اثرات موضعی و سراسری ناپایداری حاد مچ پا بر تعادل پویا برای پزشکان، در این بیماران است.

  روش‌کار : برنامه آزمایشی گاری- وزنه با شبیه‌سازی افتادن، با مطالعه روی شدت فعالیت الکترومیوگرافی EMG ( Electromyography ) چهار عضله ثبات‌دهنده پاسچر شامل؛ ساقی قدامی ( tibialis anterior: TA ) ، دوقلوی میانی ( medialis gastrocnemius: MG )، پهن میانی ( vastus medialis: VM ) و راست‌کننده ستون فقرات در ناحیه سوم کمری ( erector spinae: L۳ )، هنگام بروز شتاب ناگهانی در سطح اتکاء روی دو سمت درگیر و غیر درگیر بدن به دو جهت روبه جلو و عقب انجام گرفت. مطالعه بر روی ۱۹ مرد بزرگسال در دو گروه؛ (۹ فرد مبتلا به پیچ‌خوردگی حاد کناره خارجی مچ پا ( LAS (Lateral Ankle Sprain) )؛ با میانگین سنی؛ ۰۳/۲ ± ۹/۲۳سال و ۱۰ فرد سالم با میانگین سنی؛ ۲۰/۳ ± ۴/۲۶ سال) انجام‌ شد. داده‌های EMG به روش تحلیل واریانس چندگانه و تحلیل عاملی ۴×۲×۲ مورد تحلیل و ارزیابی قرارگرفت.

  یافته‌ها : فعالیت EMGTA راست و چپ در شتاب به جلو، به طور معنی‌داری در گروه LAS حاد بیش از گروه نرمال بود. فعالیت بالاتر MGR در شتاب رو به عقب، به طور معنی‌داری در گروه سالم بیش از گروه LAS بود. فعالیت EMG عضلات دو سمت بدن در گروه افراد بیمار متقارن است.

  نتیجه گیری : بی‌ثباتی حاد مچ پا با تغییر بر دستگاه عصبی اسکلتی عضلانی، مکانیسم کنترل تعادلی فرد را تحت تأثیر قرار می‌دهد.


امین گندمکار، مهدی صفری بک، الهام گندمکار، علی آقاجانی،
جلد ۲۲، شماره ۱۳۸ - ( ۹-۱۳۹۴ )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه تیپ‌های متفاوتی جهت پیش‌گیری و درمان پیچ‌خوردگی مچ­پا استفاده می‌شود. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر دو نوع تیپ (ورزشی و کنزیو) بر حداکثر نیروی برشی قدامی زانو طی فرود پس از پرش در والیبالیست‌هایی با بی­ثباتی مزمن مچ پا بود.

روش کار: در این پژوهش نیمه­تجربی، دوازده والیبالیست نخبه مرد با بی‌ثباتی مزمن مچ پا، با میانگین سنی۱۰/۳±۰۴/۲۲ سال، جرم ۵۶/۴±۷۴/۷۹ کیلوگرم و قد ۸۵/۵±۷۵/۱۸۸سانتی‌متر به عنوان نمونه انتخاب شدند. از آزمودنی‌ها آزمون پرش- فرود طی شرایط با پای‌برهنه، با تیپ ورزشی و تیپ کنزیو به عمل آمد. از دستگاه صفحه نیروسنج جهت ثبت نیروهای عکس‌العمل زمین استفاده شد. مؤلفه خلفی نیروی عکس‌العمل در صفحه ساجیتال به عنوان نیروی برشی قدامی زانو در نظر گرفته شده و به وزن بدن هنجار گردید. برای  تحلیل داده ها از آزمون آنالیز واریانس با داده‌های تکراری در نرم‌افزار SPSS، نسخه۲۰ در سطح معنا‌داری ۹۵% استفاده شد.

یافته­ها: بین سه شرایط تیپ ورزشی، تیپ کنزیو و پای‌برهنه در حداکثر نیروی برشی قدامی زانو حین فرود پس از پرش تفاوت معنا‌داری وجود نداشت (۰۵/۰ P> برای تمامی شرایط).

نتیجه­گیری: استفاده از دو نوع تیپ مورد بررسی نمی‌تواند منجر به کاهش خطر بروز آسیب به لیگامان صلیبی قدامی زانو در حرکت فرود تک‌پایی شود. بنابراین نمی‌توان دو نوع تیپ مذکور را عاملی ایمن و پیشگیرانه در آسیب ACL حین فرود دانست.


بهنام شهبازی، مهرداد عنبریان، امیر قیامی راد، یعقوب سالک زمانی، ندا دولتخواه،
جلد ۲۹، شماره ۹ - ( ۹-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: کمک به بازگشت ایمن ورزشکار آسیب­دیده (RTS) در کوتاه­ترین زمان در حد زیادی به بازتوانی مناسب و به­موقع وابسته است. هدف این مطالعه تعیین تأثیرات تمرینات حسی- عمقی همراه با اولتراسوند تراپی بر میزان درد مزمن مچ پای بازیکنان جوان همراه با ارزیابی تغییرات فعالیت ۲ عضله تخصصی تیبیالیس آنتریور و پرونئوس لانگوس حین راه رفتن بود.
روش کار: نمونه آماری پژوهش حاضر شامل ۲۴ نفر (۱۲ نفر گروه تجربی و ۱۲ نفر گروه کنترل) بود. شدت درد در هر دو گروه از طریق فرم استاندارد Visual analogue scale مورد ارزیابی قرار گرفت. فعالیت الکترومایوگرافی عضلات تیبیالیس آنتریور و پرونئوس لانگوس آزمودنی­های دو گروه در فاز استانس در مسیر ۱۴ متری هر دو گروه ثبت شد (پیش آزمون). سپس گروه تجربی به مدت سه هفته پروتکل تمرینات حسی- عمقی همراه با امواج فراصوت را با فرکانس ۳ مگا هرتز دریافت کردند. گروه کنترل در این مدت فعالیت‌های معمولی خود را انجام می‌داد. گروه­ها پس از دوره، مجدد آزمون‌های تعیین شدت درد و ثبت فعالیت الکتریکی عضلات را مانند پیش آزمون انجام دادند (پس‌آزمون). برای تجزیه‌وتحلیل آماری از آزمون T همبسته برای مقایسه درون‌گروهی و T مستقل برای مقایسه بین گروهی استفاده شد (۰۵/۰p<).
یافته‌ها: نتایج اختلاف معنادار را تنها در فعالیت عضله پرونئوس لانگوس در مقایسه پیش و پس‌آزمون گروه تجربی نشان داد (۰۰۵/۰p=). همچنین، اختلاف معناداری در میزان درد در گروه تجربی قبل و بعد از اعمال مداخلات توان‌بخشی را در مقایسه درون‌گروهی مشاهده شد (۰۱۶/۰ p=).
نتیجه­ گیری: بر اساس نتایج این مطالعه، می‌توان ذکر کرد که استفاده از تمرینات حسی عمقی به همراه امواج فراصوت می‌تواند به­ عنوان روشی مؤثر در توان‌بخشی درد مزمن مچ پای ورزشکاران آسیب­دیده بکار گرفته شود.
فریده باباخانی،
جلد ۳۰، شماره ۷ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: هدف این پژوهش، بررسی تاثیر شش هفته تمرینات ترکیبی در شن و ماسه بر زمان رسیدن به پایداری، حس وضعیت و قدرت مفصل مچ پا در بازیکنان والیبال دارای ناپایداری مزمن مچ پا می‌باشد.
روش کار: تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی می‌باشد. بدین منظور ۲۴ والیبالیست دختر در دو گروه تجربی و کنترل از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. از هر دو گروه با استفاده از دستگاه صفحه نیرو (Force Plate) جهت محاسبه زمان رسیدن به پایداری، دستگاه گونیامتر جهت محاسبه حس وضعیت مفصل مچ پا و دستگاه دینامومتر جهت محاسبه قدرت مفصل مچ پا در پیش آزمون و پس آزمون تست گرفته شد. سپس به گروه تجربی به مدت شش هفته تمرینات ترکیبی شامل تمرینات پلایومتریک و مقاومتی در شن وماسه داده شد. از آزمون آنالیز آنووا دو طرفه ادر نرم افزار SPSS نسخه ۲۴ جهت تحلیل آماری در سطح معناداری ۰۵/۰ α ≤ استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد بین گروه تجربی و کنترل پس از ۶ هفته تمرین در متغیر زمان رسیدن به پایداری تفاوت معنی‌داری وجود داشت (۰۱/۰=P) و در متغیر حس وضعیت مفصل مچ پا (۰۷/۰=P) و متغیر قدرت مفصل مچ پا تفاوت معناداری مشاهده نشد (۱۵/۰=P).
نتیجه‌گیری: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که انجام تمرینات ترکیبی در شن و ماسه می‌تواند موجب بهبود زمان رسیدن به پایداری و حس وضعیت در افراد مبتلا به بی ثباتی مزمن مچ پا شود. در برنامه تمرینات ورزشکاران فعال در رشته‌های پر تحرک آسیب‌زا به خصوص در ناحیه مفصل مچ پا از تمرینات در شن و ماسه استفاده شود.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علوم پزشکی رازی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC-SA 4.0| Razi Journal of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb