جستجو در مقالات منتشر شده


۱۴ نتیجه برای طلاق

دکتر فاطمه زارعی، دکتر مهناز صلحی، دکتر محمدحسین تقدیسی، دکتر محمد کمالی، دکتر داود شجاعی زاده، دکتر سحرناز نجات، دکتر عفت السادات مرقانی خویی،
جلد ۲۱، شماره ۱۲۴ - ( ۷-۱۳۹۳ )
چکیده

زمینه و هدف: طلاق یک واقعیت اجتماعی و تغییری غیرقابل پیش بینی در وضعیت تاهل است. پژوهش حاضر با هدف درک تجارب بعد از طلاق در زنان، مبتنی بر پارادایم ساخت گرایی اجتماعی انجام شده است.

روش کار: در این مطالعه کیفی که با رویکرد نظریه پایه انجام شد ۲۶ زن مطلقه،۳ نفر از دوستان و آشنایان آنان، ۱ نفر وکیل، ۵ نفرکارشناس کمیته امداد امام خمینی، ۳ نفر مشاور املاک و ۲ نفرکارشناس بیمه مشارکت داشتند. داده ها از طریق مصاحبه های باز و مشاهده جمع آوری شد و مبتنی بر روش استراس و کوربین انالیز شد.

یافته‌ها: بعد از تحلیل تجارب مشارکت کنندگان، یک مقوله مرکزی با عنوان "پذیرش اجتماعی" به عنوان مهمترین دغدغه روانی – اجتماعی ظهور یافت که نشان می داد پذیرش زن در جامعه مبتنی بر وضعیت تاهل تفسیر می شود. یافته ها در پنج طبقه اصلی شامل "بی اعتبار شدن"، "نگرش اجتماعی"، "محرومیت"، از خود بیگانگی" و "تعلیق" قرار گرفت. همچنین زیرطبقات "حمایت"، "مطلقگی"، "نابرابری اجتماعی" و "ناخودکارآمدی"، "درون بافت‌های اجتماعی"، "کژکارکردهای قانونی"، "تاثیر منفی روی سلامت"، "طرد"، "تهدید هویت جنسیتی" و "تهدید هویت اجتماعی"، "گرایش های معنوی" و "منزوی شدن" در تببین عدم پذیرش اجتماعی زنان بعد از طلاق شناسایی شد.

نتیجه گیری: زنان مطلقه در جامعه با چالش هایی مواجه می شوند. از مهمترین دغدغه های کشف شده در بین زنان مشارکت کننده در این مطالعه تبعیض جنسیتی بدنبال تغییر وضعیت تاهل، ناپذیرا بودن و به حاشیه رانده شدن زن بدنبال طلاق است.


پاک نژاد، ح حمیدرضا پاک نژاد،
جلد ۲۳، شماره ۱۵۰ - ( ۹-۱۳۹۵ )
چکیده

زمینه و هدف: طلاق یکی از بحران های اصلی در جامعه ایرانی محسوب شده و آمارهای نگران کننده، نشان دهنده شدت این بحران در سالهای اخیر میباشند. طلاق علتهای زیادی دارد اما هدف از انجام این مطالعه معرفی خانمی جوان است که به علت استفاده افراطی همسرش از تلگرام، از وی جدا شده است.

روش مطالعه و معرفی مورد: فرد مورد مطالعه خانمی ۲۵ ساله است که سال ۱۳۹۳ با آقایی ۲۶ ساله ازدواج کرده و سال ۱۳۹۵ به دلیل استفاده افراطی همسرش از نرم افزار تلگرام در خواست طلاق توافقی داده و ظرف دو ماه از هم جدا شدند. این مطالعه به صورت کیفی انجام گرفت و اطلاعات آن به صورت دو جلسه مصاحبه چهره به چهره با فرد مورد مطالعه در اردیبهشت سال ۱۳۹۵ جمع آوری گردید.

یافته‌ها: مصاحبه با فرد مورد مطالعه نشان داد که تنها عامل طلاق در این زوج، استفاده افراطی و نامناسب همسر فرد مورد مطالعه از برنامه شبکه اجتماعی تلگرام و وابستگی بیش از حد وی به این برنامه بوده است؛ تا حدی که مشغول بودن به این برنامه را به همسر خود ترجیح می‌داده است.

نتیجه‌گیری: با توجه به اینکه استفاده افراطی از اینترنت و نرم افزارهای وابسته به آن باعث به وجود آمدن مشکلات فراوان و حتی طلاق در جامعه ما شده است، به نظر می‌رسد راهکارهای مناسبی مانند برنامه‌های تلویزیونی یا برنامه های آموزشی در سطوح مختلف، برای استفاده صحیح‌تر از این نرم افزارها، بایستی به در اختیار افراد جامعه قرار گیرد.


محسن حیدری نژاد، حسن حیدری، حسین داوودی،
جلد ۲۷، شماره ۰ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: خودکشی دومین علت اصلی مرگ‌ومیر در بین نوجوانان در سراسر جهان با علل متفاوت است؛ ازاین رو هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین میزان برازش مدل پیش‌بینی تمایل به خودکشی بر اساس متغیرهای دشواری تنظیم هیجانی، انعطاف پذیری شناختی و انعطاف پذیری خانواده با توجه به نقش متغیر میانجی تحمل پریشانی بود.
روش کار: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود که در جامعه آماری کلیه نوجوانان و جوانان خانواده‌های در آستانه طلاق شهر اصفهان در شش ماه دوم سال ۱۳۹۸ اجرا شد که براساس فرمول کوکران ۳۷۳ نفر انتخاب و به
پرسش‌نامه‌های پژوهش از قبیل مقیاس بک برای افکار خودکشی (Beck Scale for Suicidal Ideation-BSSI)، مقیاس دشواری در تنظیم هیجان گرانفسکی و همکاران (۲۰۰۱) پرسش‌نامه انعطاف‌پذیری شناختی دنیس و وندروال (٢٠٠٩)،  پرسش‌نامه انعطاف‌پذیری خانــواده شاکری (۱۳۸۲) و مقیاس تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (۲۰۰۵) پاسخ دادند. داده‌های جمع آوری شده به روش معادلات ساختاری با استفاده از نرم‌افزار AMOS-۲۴ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته‌ها: یافته های پژوهش نشان داد مدل پیش‌بینی تمایل به خودکشی بر اساس متغیرهای دشواری تنظیم هیجانی، انعطاف پذیری روان‌شناختی و انعطاف پذیری خانواده با توجه به نقش متغیر میانجی تحمل پریشانی از برازش مطلوبی برخوردار است و متغیر تحمل پریشانی می‌تواند در رابطه تمایل به خودکشی با دشواری تنظیم هیجانی، انعطاف پذیری روان‌شناختی و انعطاف پذیری خانواده نقش میانجی ایفا نماید (۰۵/۰p≤).
نتیجه‌گیری: افزایش مهارت تحمل پریشانی می‌تواند سبب کاهش تمایل به خودکشی در افرا در معرض خطر گردد.
محمد حق جو، محمد حسین فلاح، ابوالقاسم عاصی مذنب، سعید وزیری یزدی،
جلد ۲۷، شماره ۱۰ - ( ۱۰-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به عوارض طلاق و اقزایش نرخ آن، نیاز  است که در زمینه سازگاری پس از طلاق و بخصوص خودگردانی هیجانی را در بین زنان مطلقه پژوهشی انجام شده و راه کارهای موجود ارائه شوند. هدف از انجام پژوهش اثربخشی درمان یکپارچه پزشکی مبتنی بر ادراک تجارب زیسته زنان مطلقه از رنج، بر سازگاری پس از طلاق و خودگردانی هیجانی بود.
روش کار: پژوهش حاضر بر مبنای طرح نیمه­آزمایشی اجرا شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان مطلقه در شهر شیراز بود. به اینصورت که از زنان مطلقه شهر شیراز، تعداد ۱۵ نفر گروه آزمایش (مداخله مبتنی بر الگو) و ۱۵ نفر به عنوان گروه کنترل (بدون درمان) در مجموع ۳۰ نفر انتخاب شد، پرسشنامه سازگاری پس از طلاق فیشرو ﻣﻘﻴﺎس ﺧﻮدﺳﻨﺠﻲ ﻫﻮش ﻫﻴﺠﺎﻧﻲ ﺷﺎت توسط اعضای گروههای آزمایش و کنترل، تکمیل گردید. ،
یافته‌ها: بسته درمان یکپارچه پزشکی مبتنی بر ادراک تجارب زیسته زنان مطلقه از رنج برای گروه آزمایش اجرا شد، در حالیکه گروه کنترل در معرض هیچ مداخله ای قرار نگرفت. درمان یکپارچه پزشکی مبتنی بر ادراک تجارب زیسته زنان مطلقه از رنج، حداقل از لحاظ یکی از متغیرهای وابسته، میانگین گروه آزمایشی را نسبت به گروه گواه در مرحله پس آزمون کاهش داده است، درمان یکپارچه پزشکی مبتنی بر ادراک تجارب زیسته زنان مطلقه از رنج، بر سازگاری پس از طلاق تأیید می‌شود و همچنین درمان یکپارچه پزشکی مبتنی بر ادراک تجارب زیسته زنان مطلقه از رنج، بر هوش هیجانی تأیید می‌شود.
نتیجه‌گیری: با توجه به اثربخشی درمان یکپارچه پزشکی مبتنی بر تجربه زیسته زنان مطلقه از رنج به رواندرمانگران و مشاوران حوزه طلاق پیشنهاد می­شود از این درمان جهت افزایش سازگاری زنان مطلقه استفاده نمایند و امکان بهره وری زنان مطلقه را از خدمات سلامت روان افزایش دهند.
 
عبدالله بنی هاشمی،
جلد ۲۸، شماره ۱۱ - ( ۱۱-۱۴۰۰ )
چکیده

زمینه و هدف: ازدواج مهمترین قرارداد زندگی هر فرد محسوب می­شود. هدف از انجام تحقیق حاضر تعیین تاثیر درمان هیجان­مدار بر سلامت روان­شناختی و عزت نفس افراد در معرض طلاق بود.
روش­ کار: تحقیق حاضر از نوع کاربردی و نیمه تجربی است که با طرح پیش­آزمون- پس­آزمون انجام شد. برای انجام این تحقیق از بین افراد متقاضی طلاق شهرستان ملایر در سال ۱۳۹۸ با روش نمونه‏گیری در دسترس ۳۰  زوج انتخاب شده و به‏طور تصادفی به دو ﮔﺮوه تجربی و کنترل تقسیم شدند. سپس آزمودنی­ها پرسشنامه­های عزت نفس کوپر اسمیت و سلامت عمومی (GHO) را در پیش آزمون تکمیل کردند. در ادامه آزمدنی­های گروه تجربی به مدت ۱۲ جلسه­ی یک ساعته تحت مداخله درمان هیجان­مدار قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ مداخله­ای دریافت نکردند. بعد از ۱۲ جلسه هر دو گروه پرسشنامه­های مورد نظر را تکمیل کردند. نهایتا داده­ها با آزمون شاپیروویلک و تی مستقل تجزیه و تحلیل شد.
یافته­ها: نتایج نشان داد درمان هیجان­مدار باعث افزایش عزت نفس و کاهش نمره کلی سلامت روانی زیر مقیاس های اختلال در عملکرد اجتماعی، اضطراب و افسردگی شد همچنین نمره زیر مقیاس نشانه­های جسمانی نیز بهبود معنی­داری داشت.
نتیجه­گیری: با توجه به نتایج تحقیق استفاده از درمان هیجان مدار در مشاوره و درمان زوجی به ویژه زوجین دارای تعارض پیشنهاد می­شود.

 


علی رکنیان زاده، خاتون اسماعیل پور، پریناز پهلوان پور، مینا مظاهری،
جلد ۲۹، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی زوج­درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و طرحواره درمانی بر میزان کیفیت زندگی، باورهای ارتباطی زوجین متقاضی طلاق بود.
روش کار: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش شناسی نیمه آزمایشی با طرح پیش­آزمون و پس­آزمون بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان متقاضی طلاق مراجعه کننده با دادگاه خانواده اراک بود که از این بین تعداد ۴۵ زوج به روش هدفمند و در دسترس انتخاب شد. در مرحله پیش­آزمون کلیه افراد نمونه به پرسشنامه­های پژوهش پاسخ دادند سپس به صورت کاملا تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه تقسیم شدند. بر روی گروه اول آزمایش ۱۰ جلسه زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد و گروه دوم ۱۰ جلسه طرحواره درمانی اجرا شد گروه گواه بدون مداخله باقی ماند. بعد از اتمام جلسات در مرحله پس­آزمون مجدد کلیه افراد نمونه به پرسشنامه­های پژوهش پاسخ دادند.
یافته‌ها: نتایج حاصل از پژوهش نشان داد زوج­درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد (۶۰ درصد) بیشتر از طرحواره درمانی (۴۵ درصد) در افزایش کیفیت زندگی مؤثرتر بوده است و طرحواره درمانی (۶۰ درصد) بیشتر از زوج درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد (۵۶ درصد) در کاهش باورهای ارتباطی مؤثرتر بوده است.
نتیجه‌گیری: در مقاله درمان از تمرین‌های ذهن­آگاهی، پذیرش افکار، باورها، احساسات و دریافت‌های حسی و بدنی استفاده شد و همچنین به افراد آموخته شد که به‌جای اجتناب فکری و عملی از افکار و موقعیت‌هایی زندگی با آنها روبرو ‌شوند با افزایش پذیرش روانی و ذهنی نسبت به تجارب درونی کیفیت زندگی را افزایش دهند. به زوجین آموخته شد که هر‏گونه عملی جهت اجتناب یا کنترل این تجارب ذهنی ناخواسته بی‏اثر است یا اثر معکوس دارد و موجب تشدید آن‌ها می‏شود و باید این تجارب را بدون هیچ‏‏گونه واکنشی درونی یا بیرونی جهت حذف آن‌ها، به‌طور کامل پذیرفت.

فرزاد آصفی فر، سپیده حسینی، محمدرضا قربان نیا، فروغ خلیلی زاده ماهانی، سهیلا مرادزاده خراسانی، حانیه یادگار پور،
جلد ۲۹، شماره ۵ - ( ۵-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: خانواده اصلی ترین رکن هر جامعه ای است. در سال های اخیر در جوامع جهانی سعی بر آن شده است که ساختار خانواده ها حفظ گردد و طلاق عاطفی را می توان به عنوان عامل مخرب خانواده ها عنوان نمود و جوامع سعی در حل آن دارند. بنابراین این پژوهش به بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر میزان طلاق عاطفی در زنان متقاضی طلاق پرداخت.
روش کار: این پژوهش که به روش نیمه آزمایشی با گروه کنترل و آزمایش بود، انجام شد. روش نمونه گیری به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای بود که تعداد ۳۰ نفر از زنان متقاضی طلاق در دو گروه کنترل(۱۵ نفر) و آزمایش (۱۵ نفر) تقسیم شدند و گروه آزمایش در ۸ جلسه درمانی یک ساعته شرکت کرد و داده ها به وسیله پرسشنامه طلاق عاطفی به دست آمد و نتایج به روش آماری تحلیل کوواریانس مورد بررسی قرار گرفت.
یافته‌ها: همانطور که نتایج بیانگر آن است که درمان مبتنی بر تعهد وپذیرش توانسته است طلاق عاطفی را بهبود دهد و باعث کاهش معنادار طلاق عاطفی این افراد در گروه آزمایش شده است. از طرفی بدلیل اینکه مقدار مجذور اتا برای گروه برابر با ۷۱/۰ می باشد، می توان گفت ۷۱ درصد از کل واریانس و پراکندگی متغیر  طلاق عاطفی توسط اثرات گروه تبیین شده است.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج به دست آمده از پژوهش می­توان گفت که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر میزان طلاق عاطفی در زنان متقاضی طلاق تاثیر دارد.

طیبه شهیدی نژاد، مجید ضرغام حاجبی، حسن میرزاحسینی،
جلد ۲۹، شماره ۵ - ( ۵-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: با توجه به اهمیت مقوله طلاق در جامعه، این تحقیق درپی آن است که از دریچه­ای دیگر این معضل را کاوش نموده و با نتایجی که از آن حاصل می­شود مسیر تازه­ای را فراروی درمانگران و متولیان این حوزه قرار دهد. لذا هدف مطالعه تبیین الگوی ساختاری تصمیم­گیری به طلاق مبتنی بر روابط موضوعی با میانجی­گری تیپ­های شخصیتی زوجین بود.
روش کار: روش پژوهش در این مطالعه همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود. شرکت کنندگان این پژوهش شامل افرادی هستند که برای نخستین بار در زندگی­شان به منظور پایان دادن به زندگی مشترک به دادگاه خانواده شهرستان قم مراجعه کردند و از آنجا که به مرکز مشاوره ارجاع داده می­شوند، روش نمونه گیری غیر احتمالی از نوع در دسترس بود. لذا برای انجام این پژوهش ۴۰۵ نفر از افراد متقاضی طلاق توافقی که به مرکز مشاوره طلاق ارجاع داده شدند انتخاب شدند. ابزار­های گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه ارزیابی عملکرد ایگو بللاک و مایر- تجدیدنظر دوم، پرسشنامه روابط موضوعی بل و پرسشنامه‌ها ارزیابی تیپ‌های شخصیتی زوجین ‌ بود. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از تحلیل مسیر با استفاده از نرم افزار لیزرل استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج نشان داد که الگوی ساختاری تصمیم گیری به طلاق مبتنی بر روابط موضوعی با میانجی­گری تیپ­های شخصیتی زوجین دارای برازش مطلوبی می­باشد.
نتیجه‌گیری: به طور کلی می­توان بیان کرد که اخیراً ثبات ازدواج و ارتباط صحیح بین زوجین دشوارتر شده است. بنابراین، بررسی تأثیر مداخلات بالینی مربوطه در حل تعارضات زناشویی حیاتی به نظر می­رسد.

فرزاد آصفی فر، عاطفه امروزی، عصمت دهقان دهنوی، پرنیا اسلامی، سجاد خسروی پوراحمدی،
جلد ۲۹، شماره ۱۰ - ( ۱۰-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: خانواده جز اساسی از یک جامعه به حساب می­آید لذا بررسی مسائل مربوط به خانواده دارای اهمیت بسیاری است به خصوص میزان رضایت از رضایت در تداوم زندگی تأثیر فراوان دارد. لذا هدف پژوهش بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری مبتنی بر مولفه­های مثبت اندیشی و تاب آوری زناشویی در رضایت زناشویی زنان در آستانه طلاق عاطفی می­باشد.
روش کار: روش پژوهش دراین مقاله نیمه آزمایشی بود. جامعه آماری زنان در آستانه طلاق عاطفی شهرستان بندرعباس بودند که در دو گروه آزمایش درمان شناختی رفتاری مبتنی بر مولفه­های مثبت اندیشی (۱۵ نفر) و گروه آزمایش تاب آوری (۱۵ نفر) و گروه کنترل (۱۵ نفر) انجام شد. روش نمونه گیری در این پژوهش نیمه آزمایشی بود که گروه­های آزمایش در ۸ جلسه درمانی مورد آموزش قرار گرفتند داده­ها به وسیله پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ (۱۹۹۸) جمع آوری شد و نتایج به واسطه تحلیل کوواریانس مورد بررسی قرار گرفت.
یافته‌ها: نتایج پژوهش نشان داد درمان شناختی رفتاری مبتنی بر مولفه­های مثبت اندیشی و تاب آوری زناشویی در رضایت زناشویی زنان در آستانه طلاق عاطفی تاثیر دارد.
نتیجه‌گیری: به طور کلی می­توان بیان کرد که اموزش رویکردهای شناختی رفتاری مبتنی بر مولفه­های مثبت اندیشی و تاب آوری زناشویی به زوجین می­تواند در تداوم زندگی زوجین نقش اساسی و مهمی داشته باشد لذا پیشنهاد می­شود خاناوده­ها و زوجین به این رویکردها توجه داشته باشند.

فرشته تنهائی نوغابی، علی اکبر ثمری، حمید نجات،
جلد ۲۹، شماره ۱۲ - ( ۱۲-۱۴۰۱ )
چکیده

زمینه و هدف: افزایش روزافزون طلاق، ضرورت مطالعه عوامل زمینه ساز طلاق را یادآور می­شود. هدف از این پژوهش پیش‌بینی نمره گرایش به طلاق بر اساس انعطاف‌پذیری شناختی، تنظیم هیجانی و طرح واره‌های ناسازگار اولیه در زوج‌های ایرانی ساکن ایران و کانادا بود.
روش کار: برای انجام تحقیق کاربردی و همبستگی حاضر از بین زوجین ایرانی ساکن ایران و کانادا با سابقه ۵ سال زندگی مشترک تعداد ۲۵۰ نفر (زن یا مرد) به روش نمونه‌گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. سپس پرسشنامه­های گرایش به طلاق جانسون و مورو (۱۹۸۶)، طرح‌وارۀ یانگ (۱۹۹۰) (فرم کوتاه، ویرایش سوم،۹۰ گویه‌ای)، انعطاف‌پذیری شناختی دنیس و وندروال (۲۰۱۰) و تنظیم هیجان (گراس و جان، ۲۰۰۳) بین آنها توزیع و جمع­آوری شد. نهایتا داده­ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه تجزیه و تحلیل شدند.
یافته‌ها: نتایج نشان داد متغیرهای خودگردانی و عملکرد مختل (۰۰۱/۰ρ˂، ۷۱۳/۰β=)، دیگر جهت‌مندی (۰۰۱/۰ρ˂، ۵۰۰/۰β=)، بریدگی و طرد (۰۰۱/۰ρ˂، ۸۱۶/۰β=)، و محدودیت مختل (۰۰۱/۰ρ˂، ۲۳۱/۰β=)، اثر معناداری بر میانگین نمره گرایش به طلاق در زوج های ایرانی ساکن ایران داشت و انعطاف‌پذیری شناختی(۰۰۱/۰ρ˂، ۲۸۰/۰-β=)، و خودگردانی و عملکرد مختل (۰۰۱/۰ρ˂، ۲۵۱/۰β=)، اثر معناداری بر میانگین نمره گرایش  به طلاق در زوج‌های ایرانی ساکن کانادا داشتند.
نتیجه ­گیری: نتایج نشان می‌دهد که همبستگی طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه با نمره گرایش به طلاق در زوج‌های ایرانی ساکن ایران و زوج‌های ایرانی ساکن کانادا مثبت ومعنادار بود و همبستگی انعطاف‌پذیری شناختی با نمره گرایش به طلاق فقط در زوج‌های ایرانی ساکن کانادا منفی و معنادار بود.

آرزو نظامی، حمیدرضا وطن خواه، محمد رضا زربخش، شهره قربان شیرودی،
جلد ۳۰، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: طلاق عاطفی به معنای جدایی عاطفی و علاقه میان زوج است. هدف بررسی حاضر مقایسه اثر بخشی آموزش اسکما تراپی و ایماگو درمانی بر حساسیت به طرد و اعتیاد به عشق بر افراد درگیر طلاق عاطفی بود.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی انجام شد. جامعه آماری افراد درگیر طلاق عاطفی مراجعه کننده به مجتمع قضایی شهید مفتح در غرب تهران در سال ۱۳۹۸ بودند. ۴۵ نفر نمونه با توجه به نتیجه پرسشنامه طلاق عاطفی انتخاب، و به سه گروه ۱۵ نفری، کاملا تصادفی تقسیم شدند. گروه­های آزمایش درمان اسکما تراپی و ایماگو درمانی را به موازات هم در طی ۱۲ جلسه ۹۰ دقیقه ای و به شکل گروهی و هفتگی دریافت کردند. در حالیکه گروه کنترل مداخله­ای دریافت نکرد. ابزارهای جمع آوری اطلاعات برگه اطلاعات جمعیت شناسی، مقیاس طلاق عاطفی گاتمن (۱۹۹۷)، پرسشنامه حساسیت به طرد و غفلت عاطفی (۱۳۹۰) و مقیاس عشق پرشور هاتفیلد و اسپریچر (۱۹۸۶) و پرسشنامه رضایت مراجع (CSQ) بود.
یافته­ ها: نتایج نشان داد که در پیش آزمون تفاوت معنی­داری بین گروه­ها مشاهده نشد. اما در پس آزمون و پیگیری بین میانگین اعتیاد به عشق و حساسیت به طرد در اسکما تراپی و ایماگو درمانی با میانگین گروه کنترل در سطح ۰۱/۰ p< تفاوت معنادار وجود داشت. رویکرد ایماگو درمانی در متغییر اعتیاد به عشق اثربخشی بیشتری در مقایسه با متغییر حساسیت به طرد در رویکرد اسکما تراپی داشت.
نتیجه‌گیری: می­توان از دو رویکرد اسکما تراپی و ایماگو درمانی بر کاهش اثر حساسیت به طرد و از رویکرد ایماگو درمانی در کاهش متغییر اعتیاد به عشق در افراد درگیر طلاق عاطفی استفاده نمود.

 
عسل فاریابی، نسرین متین نیا،
جلد ۳۰، شماره ۴ - ( ۴-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: طلاق و دلزدگی زناشویی در پی افزایش مشکلات زناشویی و تعارضات و همچنین مشکلات روان­شناختی خود و کاهش بهزیستی با تمرکز بر نواقص در رابطه­ی خود و خشم مطرح می­گردد. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر نشخوار خشم و بهزیستی روانشناختی در زوجین متقاضی طلاق بود.
روش کار: مطالعه حاضر نیمه تجربی، از نوع پیش­آزمون- پس­آزمون همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری حاضر شامل کلیه زوج­هایی بود که به دلیل وجود تعارض از مجتمع­های قضایی خانواده شهر همدان در سه ماهه اول سال ۱۴۰۱ به مراکز مداخله و مشاوره خانواده ارجاع داده شده بودند. با استفاده از روش نمونه­گیری در دسترس ۳۰ زوج انتخاب و با استفاده از روش جایگزینی تصادفی در دو گروه آزمایشی(۱۵نفر) و کنترل (۱۵ نفر) جایگزین شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس نشخوار خشم ساکادولوسکی و همکاران (۲۰۰۱) و پرسشنامه بهزیستی روان شناختی ریف بود. تجزیه و تحلیل داده­ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره (ANCOVA)  جهت اندازه­گیری اثربخشی ذهن­آگاهی با بهره گیری از نرم افزار SPSS-۲۶ انجام گردید.
یافته‌ها: یافته­ها نشان داد که آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش سطح نشخوار خشم زوجین متقاضی طلاق (۷۹/۶ F=) با اندازه اثر ۲۰۱/۰ و افزایش بهزیستی روانشناختی داشته است(۳۰۸/۱۱۷ F=) در سطح معناداری کوچکتر از (۰۰۱/۰)  با اندازه اثر ۸۱/۰ و اثربخش است.
نتیجه‌گیری: نتیجه­گیری کلی نشان داد که شناخت درمانی مبتی بر ذهن آگاهی بر نشخوار خشم و بهزیستی روانشناختی تأثیر معناداری دارد. پیشنهاد می­شود با توجه به اثر بخشی این رویکرد فنون و روش­های این رویکرد برای افزایش صمیمیت و همچنین کاهش نشخوار خشم مدیریت هیجان، توسط درمانگران خانواده و ازدواج استفاده شود.

آرزو نظامی، حمیدرضا وطن خواه، محمد رضا زربخش، شهره قربان شیرودی،
جلد ۳۰، شماره ۷ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: امروزه طلاق یک مشکل فردی نیست. بلکه یک فرایند چند مرحله‌ای است که نه تنها از منظر تأثیرات آن بر همسر و فرزندان آن‌ها بلکه به دلیل تأثیرات منفی آن بر جامعه و اقتصاد به طور کلی قابل توجه است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی آموزش اسکما تراپی و ایماگو درمانی بر همجوشی شناختی در طلاق عاطفی پرداخته شده است.
روش کار: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی و طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری افراد درگیر طلاق عاطفی مراجعه کننده به مجتمع قضایی شهید مفتح در غرب تهران در سال ۱۳۹۸ به تعداد ۸۷ نفر بودند. ۴۵ نفر به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب، و به صورت تصادفی به سه گروه ۱۵ نفری تقسیم شدند. هر درمان به مدت ۱۲ جلسه ۹۰ دقیقه‌ای به طور هفتگی ارائه شد. گروه­های آزمایش اسکما تراپی و ایماگو درمانی را دریافت کردند در حالی که گروه کنترل مداخله­ای دریافت نکرد. ابزارهای جمع آوری اطلاعات برگه اطلاعات جمعیت شناسی، مقیاس طلاق عاطفی گاتمن (۱۹۹۷) و مقیاس همجوشی شناختی (Cognitive Fusion Scale -CFQ) بود. به منظور تحلیل فرضیه­ها از روش تحلیل واریانس چند متغیره و آزمون تعقیبی بونفرونی با اندازه­گیری مکرر استفاده شد.
یافته­ها: نتایج نشان داد که در پیش آزمون تفاوت معنی­داری بین گروه ها مشاهده نشد. اما در پس آزمون و پیگیری بین میانگین همجوشی شناختی در گروه اسکما تراپی و ایماگو درمانی با میانگین گروه کنترل در سطح ۰۱/۰ p<تفاوت معنادار وجود داشت. بین دو رویکرد ایماگو درمانی و اسکما تراپی تفاوت معناداری وجود نداشت. نتایج در مرحله پیگیری پایدار بود.
نتیجه ­گیری: با توجه به نتایج می­توان از دو رویکرد اسکما تراپی و ایماگو درمانی بر همجوشی شناختی در افراد درگیر طلاق عاطفی استفاده نمود.
خلیل اسماعیلپور، سیده زهرا حسینی، رسول حشمتی،
جلد ۳۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه و هدف: دلزدگی زناشویی و ناسازگاری زناشویی یکی از رویدادهای مهم زندگی است و عواقب قابل توجهی اقتصادی و اجتماعی دارد. آسیب‌های خانوادگی در بسیاری از کشورها و از آن‌جمله نرخ طلاق در سال‌های اخیر افزایش یافته و در دهه اخیر  به اوج خود رسیده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی پیش بینی دلزدگی زناشویی بر اساس تعارضات زناشویی و باورهای ارتباطی در زوجین متقاضی طلاق انجام گردید.
روش کار: جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زوجین متقاضی طلاق مراجعه‌کننده به دادگاه خانواده و شورای حل اختلاف شهر مشهد، در طول پاییز ۱۳۹۸ (۱۲۲۰۰۰ مورد پروند طلاق) بود. برای این منظور ۱۰۰ زوج (۲۰۰ نفر) از جامعه مذکور با روش نمونه‌گیری هدفمند انتخاب شدند. جهت گردآوری اطلاعات از مقیاس دلزدگی زناشویی (MDS؛ کایزر، ۱۹۹۶)، پرسشنامه تعارضات زناشویی تجدیدنظر شده (MCQ-R؛ ثنائی و همکاران، ۱۳۸۷) و پرسشنامه باورهای ارتباطی (RBI؛ ایدلسون و اپستاین، ۱۹۸۲) استفاده گردید. داده‌های به‌دست آمده با استفاده از روش ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان دادند که تنها ۳ مورد از زیرمؤلفه‌های تعارضات زناشویی (شامل کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر و دوستان، کاهش ارتباط مؤثر و افزایش واکنش‌های هیجانی) با دلزدگی زناشویی رابطه مثبت معناداری دارند. همچنین نتایج نشان داد که مدل رگرسیون چندگانه همزمان معنی‌دار بود (۰۰۱/۰p<) و مؤلفه‌های این دو متغیر در مجموع توانستند ۳۰% از واریانس دلزدگی زناشویی را به طور معنی‌دار پیش‌بینی کنند (۵۵۲/۰=R و ۳۰۴/۰=R۲).
نتیجه گیری: بنابراین با توجه به نتایج این پژوهش و نقش تعارضات و باورهای ارتباطی در پیش‌بینی دلزدگی زناشویی، لازم است مشاوران خانواده در مشاوره‌های قبل از ازدواج و هنگام بروز تعارضات زناشویی و در مورد متقاضیان طلاق به بررسی این موارد بپردازند و مداخلات هدفمندی را برای آنها تدارک ببینند.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علوم پزشکی رازی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC-SA 4.0| Razi Journal of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb