جستجو در مقالات منتشر شده


۸ نتیجه برای سلول‌های بنیادی

حسین رهاوی، سید محمود هاشمی، مسعود سلیمانی، جمال محمدی، نادر تاجیک،
جلد ۲۲، شماره ۱۳۲ - ( ۳-۱۳۹۴ )
چکیده

زمینه و هدف: دیابت نوع یک، نوعی بیماری خودایمنی محدود به عضو با واسطه لنفوسیت‌های T می‌باشد که در آن تخریب ایمونولوژیک سلول‌های بتای پانکراس موجب کاهش انسولین و در نتیجه افزایش قند خون می‌گردد. یکی از راه‌های درمان علاوه بر تزریق روزانه انسولین، پیوند آلوژنیک جزایر پانکراس است که در صورت عدم استفاده از داروهای سرکوب کننده ایمنی با تخریب مجدد و رد پیوند مواجه خواهد شد. از آن جایی که مصرف مداوم این داروها توسط بیماران اثرات جانبی متعددی را به همراه دارد، ما برای حل این مشکل خاصیت موضعی مهار ایمنی توسط سلول‌های بنیادی مزانشیمی را پیشنهاد می‌کنیم. هدف از انجام این طرح بررسی اثر ایمونومدولاتوری سلول‌های بنیادی مزانشیمی بافت چربی موش در مهار پاسخ سلول‌های تک‌هسته‌ای طحالی علیه جزایر پانکراس موش سینژنیک در محیط آزمایشگاه می‌باشد.

روش کار: در این مطالعه سلول‌های مزانشیمی از بافت چربی موش سالم استخراج، کشت، تکثیر و تعیین هویت شده و خاصیت تمایزی آن‌ها به دو رده استئوسیت، آدیپوسیت اثبات گردید. پس از تهیه مدل دیابتی موشهایC۵۷BL/۶  با تزریق دوزهای پایین و متوالی استرپتوزوتوسین و تایید آن با قند خون بالای mg/dl­ ۳۰۰، هیستوپاتولوژی پانکراس و کاهش معنی دار انسولین، جزایر پانکراس از موش سالم و سلول‌های تک هسته ای طحالی از موش سالم و دیابتی استخراج گردید. برای اثبات خاصیت ضد تکثیری سلولهای مزانشیمی، پس از همکشتی آنها با سلولهای طحالی در حضور لایزیت جزایر پانکراس، سنجش تکثیر سلولهای تک هسته ای طحالی با تکنیک MTT ارزیابی شد. داده ها در هر آزمایش حاصل سه بار تکرار مستقل و به صورت
 
Mean gte msEquation ۱۲]>± !msEquation]-->       SD گزارش شده است و با تست آماری One way Anova آنالیز گردیدند.

یافته‌ها: نتایج حاصله نشان داد که سلولهای مزانشیمی قادرند در حضور تحریک کننده اختصاصی (لایزیت جزایر پانکراس) باعث کاهش معنی دار تکثیر سلولهای طحالی شوند (۰۵/۰p<).

نتیجه‌گیری: بررسی اثرات تنظیم ایمنی و تمایزی سلولهای مزانشیمی به سلولهای ترشح کننده انسولین، می تواند در آینده افقی جدید را برای درمان دیابت تیپ یک ایجاد نماید.


مهدیه قیاثی، محسن شیخ حسن، رضا طباطبائی قمی، ناصر کلهر،
جلد ۲۲، شماره ۱۳۵ - ( ۶-۱۳۹۴ )
چکیده

زمینه و هدف: هرچند وجود سلول‌های پیش ساز در سطح مفصلی غضروف مشاهده شده است ولی به علت عدم دسترسی به منبع خون‌رسانی، این بخش توانایی ناچیزی در ترمیم دارد. در گذشته مهندسی بافت غضروف به‌طور عمده بر اساس جمع‌آوری سلول‌های غضروفی از سطح مفصل، کشت آن‌ها در محیط آزمایشگاه روی داربست‌های قابل‌جذب مثل پلی گلیکولیک اسید و پیوند اتولوگ آن بوده است. اخیراً با توجه به مشکلات در جمع‌آوری سلول‌های مذکور، استفاده از سلول‌های بنیادی جهت تولید سلول‌های غضروفی مورد توجه قرار گرفته است. از جمله عوامل مهم در این موفقیت، استفاده از داربست‌های مناسب با خواص مکانیکی و زیستی فوق‌العاده جهت فراهم آوردن یک محیط رشد بهینه و شرایط مناسب تمایززایی سلول‌های بنیادی می‌باشد. در این تحقیق به ارزیابی کارایی سه داربست ( Fibrin glue(FG) و آلژینات و  poly lactic-co-glycolic acid (PLGA) در ایجاد محیط مناسب جهت رشد سلول‌های بنیادی مزانشیمی پرداخته شد.

روش کار: در این مطالعه، پس از آماده‌سازی سه داربست FG و آلژینات و PLGA و جداسازی سلول‌های بنیادی مزانشیمی از بافت چربی، این سلول‌ها به‌طور جداگانه بر روی این سه داربست کشت و تمایز داده شد و پس از گذشت ۲ هفته از تمایز سلول‌ها بر روی داربست‌ها، بررسی بیان ژن‌های کندروژنیک در هر یک از داربست‌ها توسط Real time PCR انجام پذیرفت.

یافته‌ها: نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که فیبرین گلو بالاترین بیان را در ژن‌های کندروژنیک نسبت به دیگر داربست‌ها دارا بود.

نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج حاصل، به نظر می‌رسد استفاده از داربست‌های طبیعی همچون فیبرین گلو می‌تواند به‌عنوان محافظی به‌منظور تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی برای توسعه استراتژی‌های کارا و جدید در مهندسی بافت و طب ترمیمی مورد استفاده قرار گیرد.


هاجر شفائی، ابراهیم اسفندیاری، حسن باقرنژاد،
جلد ۲۳، شماره ۱۵۱ - ( ۱۰-۱۳۹۵ )
چکیده

مقدمه: سلولهای بنیادی مزانشیمی ( MSC ) برای مقاصد سلول درمانی مورد استفاده قرار می گیرند. سرم جنین گاوی (FBS) برای رشد سلولهای بنیادی در محیط کشت ضروری می باشد. از آنجائیکه ممکن است FBS واکنشهای ایمونولو‍یک را در افراد گیرنده MSC تحریک کند و یا باعث انتقال عوامل پاتو‍ژن‍یک گردد. لذا در موارد بالینی بایستی FBS از سلولها حذف گردد. این مطالعه مشخصات سیتولوژیک و فلوسیتومتریک سلولهای بنیادی مشتق از چربی( ASCs) را در مدیومهای حاوی FBS، سرم انسانی و جایگزینی FBS با سرم انسانی و برعکس مورد ارزیابی قرار خواهد داد. مواد و روشها: سلولهای بنیادی مشتق از چربی بعد از جداسازی کشت داده شدند. جهت بررسی سیتولوژیک سلولهای پاساژ دوم بر روی لامل کشت داده شدند و بعد از فیکساسیون با هماتوکسیلین و ائوزین رنگ شدند. سلولهای پاساژ دوم با آنتی بادی های CD۴۴ و CD۹۰ رنگ آمیزی

زمینه و هدف: سلول‌های بنیادی مزانشیمی (Mesenchymal Stem Cells-MSC) برای مقاصد سلول درمانی مورد استفاده قرار می‌گیرند. سرم جنین گاوی (Fetal Bovine Serum-FBS) برای رشد سلول‌های بنیادی در محیط کشت ضروری می‌باشد. از آنجایی که ممکن است FBS واکنش‌های ایمونولوژیک را در افراد گیرنده MSC تحریک کند و یا باعث انتقال عوامل پاتوژنیک گردد، لذا در موارد بالینی بایستی FBS از سلول‌ها حذف گردد و با سرم انسانی جایگزین گردد. این مطالعه مشخصات سیتولوژیک و فلوسیتومتریک سلول‌های بنیادی مشتق از چربی (ASCs- Adipose Tissue Stem Cells) را در مدیوم‌های حاوی FBS، سرم انسانی و جایگزینی FBS با سرم انسانی و برعکس مورد ارزیابی قرار داده است.

روش­ کار: سلول های بنیادی مشتق از چربی بعد از جداسازی کشت داده شدند. جهت بررسی سیتولوژیک سلول‌های پاساژ دوم بر روی لامل کشت داده و بعد از فیکساسیون با هماتوکسیلین و ائوزین رنگ شدند. سلول‌های پاساژ دوم با آنتی بادی‌ها مثبت و منفیCD۴۴ ، CD۹۰ برای سلول‌های بنیادی، CD۴۵ و CD۱۱ رنگ آمیزی شده و مورد ارزیابی قرار گرفتند.

یافته ­ها: سلول‌های بنیادی تکثیر یافته در FBS شکل پهنی داشته و به کندی تکثیر پیدا کردند در حالی که سلول‌های دارای سرم انسانی دوکی شکل بود و به سرعت رشد می‌کردند. تعویض سرم از FBS به سرم انسانی باعث تغییر شکل سلول‌ها از پهن به دوکی گردید. در نتایج forward scatter سلول‌های بنیادی کشت داده شده در FBS به طور معنی‌داری بزرگ‌تر از سایر گروه‌ها بودند (۰۵/۰ p<). تفاوت معنی داری در بیان مارکرهای ایمونوفنوتیپیک مثبت و منفی مشاهده نشد.

نتیجه­ گیری: نتایج این مطالعه نشان دهنده این است که سرم انسانی، شرایط کشت سلول‌های بنیادی مزانشیمی را در مقایسه با مدیوم حاوی FBS قابل دسترس تجاری ، بهبود می‌بخشد. تعویض FBS به سرم انسانی روش مفید برای سلول‌های بنیادی خواهد بود که قبلاً در FBS کشت داده شده و یا فریز گردیده‌اند.

ده و مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج: سلولهای بنیادی تکثیر یافته در FBS شکل پهنی داشته و به کندی تکثیر پیدا کردند در حالیکه سلولهای دارای سرم انسانی دوکی شکل بود و به سرعت رشد می کردند. تعویض سرم از FBS به سرم انسانی باعث تغییر شکل سلولها از پهن به دوکی گردید. در نتایج forward scatter سلولهای بنیادی کشت داده شده در FBS بطور معنی داری بزرگتر از سایر گروهها بودند(p<۰,۰۵). تفاوت معنی داری در بیان مارکرهای ایمونوفنوتیپیک مثل CD۴۴, CD۹۰ مشاهده نشد. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشاندهنده این است که سرم انسانی، شرایط کشت سلولهای بنیادی مزانشیمی را در مقایسه با مدیوم حاوی FBS قابل دسترس تجاری، بهبود می بخشد. تعویض FBS به سرم انسانی روش مفید برای سلولهای بنیادی خواهد بود که قبلاً در FBS کشت داده شده و یا فریز گردیده اند.


سعید باقری محمدی، مهدی نورالدینی، بهرنگ علنی،
جلد ۲۶، شماره ۸ - ( ۸-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: درمان بیماری پارکینسون برای پزشکان، بیماران و خانواده‌ها و برای جامعه هدفی مهم می‌باشد. در مطالعات تجربی برای درمان بیماری پارکینسون عموماً از سلول‌های بنیادی استفاده شده است. سلول‌های بنیادی آندومتر انسانی نوعی از سلول‌های آماده و در دسترس هستند که برای تولید نورون‌های دوپامینرژیک استفاده می‌شوند. هدف از انجام این مطالعه بررسی اثرات درمانی کاربرد داخل بینی سلول‌های بنیادی آندومتر بر موش‌های آزمایشگاهی مدل پارکینسون می‌باشد.
روش کار: مطالعه‌ی انجام گرفته از نوع تجربی بوده است. در این تحقیق، از ۲۸ سر موش نر با محدوده‌ی وزنی ۳۰-۲۵ گرم در ۴ گروه استفاده شده است. در روزهای ۳۰، ۶۰، ۹۰ و ۱۲۰ پس از سلول درمانی، رفتار چرخشی موش‌ها مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین برای بررسی تمایز سلول‌های بنیادی به سلول‌های عصبی از رنگ‌آمیزی ایمونوهیستوشیمی به‌وسیله‌ی آنتی‌بادی Nestin استفاده شد.
 یافته‌ها: نتایج حاکی از آن است که سلول‌های بنیادی اندومتر انسانی به کاربرده شده در داخل بینی توانستند باعث کاهش چرخش موش‌های پارکینسونی بشوند. به علاوه این سلول‌ها  توانستند به سلول‌های عصبی تمایز پیدا کنند.
نتیجه‌گیری: شواهد مطالعه حاضر نشان می‌دهد که سلول‌های بنیادی اندومتر انسانی با باز کردن یک راهکار درمانی برای بیماری پارکینسون می‌توانند علائم حرکتی آن را بهبود ببخشد.
ساناز آشوری موثق، سحر فراغت، مریم فرقدان، سپیده آشوری موثق،
جلد ۲۶، شماره ۹ - ( ۹-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: سلول‌های بنیادی اسپرماتوگونی (SSCs: Spermatogonial Stem Cells) طی روند اسپرماتوژنز به سلول‌های جنسی بالغ تمایز پیدا کرده و باعث باروری در مردان می‌شوند. تکثیر و تمایز این سلول‌ها در آزمایشگاه می‌تواند راهکاری برای درمان برخی از ناباروری‌ها باشد. همچنین با کشت و تمایز این سلول‌های بنیادی به دیگر رده‌های سلولی امکان استفاده از این سلول‌ها در زمینه بیوتکنولوژی و پزشکی ترمیمی فراهم می‌شود.
روش کار: در این مطالعه که یک مطالعه مداخله‌ای (آزمایشگاهی) بود، SSCs پس از هضم آنزیمی بافت بیضه، جدا شده و کشت داده شدند. تأیید هویت SSCs با آنتی‌بادی‌های OCT۴، PLZF با روش ایمونوسیتوشیمی انجام شد. SSCs در محیط کشت تمایزی کشت داده شدند. سپس بیان ژن‌های SCP۳، Boule،Crem ، Protamine۲ و بیان پروتئین‌های SCP۳ و Protamine۲ به ترتیب با روش Real-time PCR و ایمونوسیتوشیمی بررسی شد. همچنین توان تمایزی سلول‌های بنیادی اسپرماتوگونی به سلول‌های استخوانی و چربی با کشت این سلول‌ها در محیط کشت تمایزی به ترتیب با رنگ‌آمیزی Alizarin red و  Oil Red ارزیابی شد. آنالیز نتایج حاصل از این مطالعه با روش واریانس یک طرفه (One way ANOVA) انجام گرفت.
یافته‌ها: بررسی بیان ژن‌ها و پروتئین‌های مراحل مختلف اسپرماتوژنز پس از کشت تمایزی نشان داد که SSCs می‌توانند در شرایط آزمایشگاهی به سلول‌های جنسی تمایز یافته اسپرماتوسیت و اسپرماتید تبدیل شوند. همچنین نتایج این مطالعه نشان داد که این سلول‌ها قادر هستند به دیگر رده‌های سلولی مانند سلول‌های استخوان و چربی تمایز یابند.
نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد با توجه به توان تمایزی SSCs انسانی می‌توان از این سلول‌ها در درمان برخی از ناباروری مردانه و همچنین در زمینه سلول درمانی و پزشکی ترمیمی استفاده کرد.
 
آتناسادات عظیمی، بیان لطفی، مجید مهدیه، ملک سلیمانی مهرنجانی،
جلد ۲۷، شماره ۱ - ( ۱-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: اپی­گالوکاتچین­گالات به‌عنوان یک آنتی­اکسیدانت قوی نقش مهمی در مهار رادیکال‌های آزاد ایفا می‌کند. بنابراین هدف از این پژوهش، بررسی اثر اپی­گالوکاتچین­گالات بر توانایی زیستی، مورفولوژی و تمایز استئوژنیک سلول­های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان  موش صحرایی است.  
روش کار: در این مطالعه تجربی، سلول‌های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان با استفاده از روش فلشینگ استخراج شدند. در پایان پاساژ سوم سلول­ها به ۹ گروه کنترل و آزمایشی تقسیم شدند. سلول‌های گروه‌های آزمایشی با غلظت­های مختلف اپی­گالوکاتچین­گالات (۰، ۱، ۵، ۱۰، ۱۵، ۲۰، ۲۵، ۳۰ و ۵۰ میکرومولار) برای یک دوره ۲۱ روزه در محیط استئوژنیک حاوی ۱۰ درصد سرم جنین گاوی تیمار شدند. سپس توانایی زیستی، میزان معدنی شدن ماتریکس استخوانی،  سطح کلسیم داخل و خارج سلولی، میزان فعالیت آلکالین فسفاتاز و سطح بیان ژن‌های آلکالین فسفاتاز و استئوکلسین طی روند استئوژنزیس مورد بررسی قرار گرفت. داده‌ها با روش آماری آنالیز واریانس یک‌طرفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و تفاوت میانگین‌ها در سطح ۰۵/۰ معنی‌دار در نظر گرفته شد.
یافته­ ها: توانایی زیستی، میزان معدنی شدن ماتریکس استخوانی، سطح کلسیم، میزان فعالیت آلکالین فسفاتاز و سطح بیان ژن‌های آلکالین فسفاتاز و استئوکلسین در سلول‌های بنیادی مزانشیمی تیمار شده با اپی‌گالوکاتچین‌گالات به‌طور معنی‌داری در رفتاری وابسته به دوز، در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافت (۰۵/۰ ). همچنین گستردگی سیتوپلاسم نیز در سلول‌های تیمار شده با اپی‌گالوکاتچین‌گالات مشاهده شد.
نتیجه­‌گیری: از آنجاکه اپی‌گالوکاتچین‌گالات افزایش معنی‌داری در توانایی زیستی و تمایز استئوژنیک سلول‌های بنیادی مزانشیمی ایجاد می‌کند، بنابراین می‌تواند برای افزایش تمایز و بقای سلولی استفاده شود.
 
لیلا سلطانی، حوری قانعی الوار،
جلد ۲۷، شماره ۱۲ - ( ۱۲-۱۳۹۹ )
چکیده

سلول‌های بنیادی به خاطر ویژگی­هایی نظیر خودنوزایی و پتانسیل بالای تمایزی گزینه­های مناسبی جهت طب ترمیمی هستند. این سلول­ها به انواع مختلف سلول‌های بنیادی رویانی، سلول‌های بنیادی پرتوان القایی، سلول‌های بنیادی چند توان و نهایتاً تک توان تقسیم می­شوند. سلول‌های بنیادی مزانشیمی از بافت­های بالغ پستانداران استخراج شده و به­خاطر عدم رد پیوند، گزینه­ی مناسبی برای سلول درمانی خصوصا درمان بیماری­های قلبی که با ضایعات بافتی نظیر ایسکمی مواجه هستند، می­باشد. میکرو RNAها (mirco-RNAs) دسته­ای از RNAهای غیرکدکننده کوچک هستند که از نظر تکاملی حفاظت شده بوده و در فرآیندهای مختلف سلولی از قبیل، تنظیم چرخه­ی سلولی، آپاپتوز، تنظیم جنبه­های بنیادی و تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی خصوصاً تمایز به قلب و تنظیم چرخه­های هدایتی دخیل در تمایز، نقش دارند. حضور microRNAها در بافت­های مختلف سبب شده این مولکول­ها در تشخیص بیماری­های خاص به­عنوان بیومارکر  مورد استفاده قرار گیرند و از طرفی، miRNAها نسبت به سایر انواع RNAهای غیرکدکننده بیشتر مورد مطالعه قرار گرفته­اند.  این مقاله به بررسی نقش حیاتی میکروRNAها در فرآیند تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی به سمت سلول‌های ماهیچه­ی قلبی می­پردازد.

محرم نمکی، علیرضا براری، آسیه عباسی دلویی، پروین فرزانگی،
جلد ۳۰، شماره ۷ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: ناباروری معضلی شایع است که اهمیت سبک زندگی و عوامل ژنتیکی، در بروز آن ثابت شده است. هدف این پژوهش تعیین اثر تمرینات هوازی و سلول­های بنیادی بر بیان ژن آزواسپرمی فاکتور در موش­های نابارور بود.
روش­ کار: در این تحقیق تجربی، ۲۵ سر موش (سن ۶ تا ۸ هفته) پس از ایجاد مدل آزواسپرمی به پنج گروه کنترل سالم، آزواسپرمی، آزواسپرمی-تمرینات هوازی، آزواسپرمی-سلول­های بنیادی وآزواسپرمی-تمرینات هوازی-سلول­های بنیادی تقسیم شدند. مدل آزواسپرمی با داروی بوسولفان (دوز ۴۰ میلی­گرم) به صورت داخل صفاقی برای هر موش تزریق گردید. سلول­های بنیادی به صورت پیوند در ناحیه مجران دفران به میزان یک میلیون سلول برای هر موش پیوند زده شد. موش­ها پس از بهبود زخم ناحیه پیوند سلولی در زمان ۴۸ ساعت، روزانه ۳۰ دقیقه در روز، ۵ روز در هفته و به مدت ۸ هفته تمرینات شنا با شدت پایین را انجام دادند. بیان ژن آزواسپرمی فاکتور (AZFa-azoospermia factor) بافت بیضه به روش Real Time PCR اندازه­گیری شد. داده­ها به روش تحلیل واریانس یک­طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی­داری ۰۵/۰ P< تجزیه و تحلیل شد.
یافته­ها: افزایش معنی‌داری در بیان ژن AZFa در گروه آزواسپرمی نسبت به گروه کنترل سالم مشاهده شد (۰۰۱/۰=P). میزان بیان ژن AZFa در گروه­های تمرین هوازی، سلول­های بنیادی وترکیبی نسبت به گروه آزواسپرمی کاهش معنی‌داری داشت (۰۰۱/۰=P). بیان ژن AZFa در گروه ترکیبی نسبت به گروه­های تمرین هوازی و سلول­های بنیادی کاهش معنی­داری داشت (۰۰۱/۰=P).
نتیجهگیری: به­نظر می­رسد مداخله ترکیبی تمرین هوازی و سلول­های بنیادی می­تواند به ​​کاهش بیان ژن ناباروری آزواسپرمی فاکتور بافت بیضه کمک کند.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علوم پزشکی رازی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC-SA 4.0| Razi Journal of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb