۴ نتیجه برای سلامت محور
رفیعه نعمت پور، سیدمحمدحسین رضوی، فرشاد امامی، سعید امیرنژاد،
جلد ۲۹، شماره ۱۱ - ( ۱۱-۱۴۰۱ )
چکیده
زمینه و هدف: فقدان دوام و استمرار کسب و کارهای ورزشی از مشکلات پیش روی توسعه پایدار کارآفرینی ورزشی است که پیامد آن عدم نهادینه شدن ورزش برای افراد، سازمانها، نهادها و جامعه است لذا پژوهش تاثیر طراحی مدل کسبوکار بر تداوم فعالیتهای سلامت محور و ورزشی میباشد.
روش کار: روش پژوهش آمیخته با طرح متوالی- اکتشافی، روش گرانددتئوری و هدف کاربردی- توسعهای بود. با نمونهگیری نظری هدفمند در بخش کیفی: ۱۹ صاحبنظر دانشگاهی مدیریت بازاریابی ورزشی، کارآفرینان منتخب صنعت ورزش، صاحبان کسبوکارهای ورزشی انتخاب شدند. با نمونهگیری تصادفی در بخش کمّی: ۳۸۴ کارآفرین، صاحب کسبوکار ورزشی و دانشجوی تحصیلات تکمیلی مدیریت ورزشی، به پرسشنامهی محققساخته پاسخ دادند. تحلیل کیفی با پنج دور مصاحبه تا رسیدن به اشباع و اجماع نظری جهت کدگذاریهای باز، محوری و انتخابی مقولههای الگوی استمرار کسبوکارهای ورزشی و تحلیل کمّی آن با نرمافزار آماری Smart pls(۲) انجام شد.
یافتهها: الگوی پارادایمی پژوهش در ۴ محور؛ ۴۵ مقوله،۸۰ مفهوم، ۲۶۷ گویه و ۶ سازهی: شرایط علّی، پدیدهمرکزی، راهبردها، شرایط زمینهای، شرایط مداخلهگر و پیامدها مقوله و گویه جای گرفتند. رابطهی بین سازههای شرایطعلّی با پدیدهمرکزی، پدیدهمرکزی با راهبردها، شرایطزمینهای با راهبردها، شرایطمداخلهگر با راهبردها و راهبردها با پیامدهای توسعهی مدل استمرار کسبوکارهای ورزشی مثبت و معنیدار (۵۸/۲ ≤ T) و برازش مدل پژوهشی (۶۹۴/۰= GOF) قوی ارزیابی شد.
نتیجهگیری: مدیران و سیاستگذاران صنعت ورزش کشور میتوانند با پیادهسازی پیشایندهای مدل پژوهش و اجرای راهبردهای آن، از پیامدهای توسعهی مدل استمرار کسبوکارهای ورزشی بهرهمند شوند.
مصطفی ملکی صومعه لو، منوچهر انصاری، آیدین سلام زاده،
جلد ۳۰، شماره ۷ - ( ۷-۱۴۰۲ )
چکیده
زمینه و هدف: هدف اصلی این تحقیق توسعه یک مدل بازارگرایی برای شرکتهای دانش بنیان سلامت محور با استفاده از روش مدلیابی معادلات ساختاری میباشد.
روشکار: این تحقیق با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شد. جهت جمع آوری دادهها، از پرسشنامهای که سوالاتی در خصوص شاخصهای بازارگرایی داخلی و خارجی در نظر گرفته شده بود، استفاده شد. این سوالات به منظور سنجش و اندازه گیری هر یک از شاخصها طراحی شده بودند. سپس، دادهها با استفاده از نرم افزار AMOS، که یک نرم افزار مدلسازی معادلات ساختاری است، تحلیل شدند. بر اساس دادههای جمع آوری شده و مدل نهایی تعریف شده، برازش مدل نهایی مورد ارزیابی و بررسی قرار گرفت.
یافتهها: نتایج تحلیل دادهها نشان داد که مدل نهایی با استفاده از مدلیابی معادلات ساختاری، برازش خوبی داشته است. این نتایج نشان میدهد که مدل نهایی که برگرفته از دو گروه شاخص بازارگرایی داخلی و خارجی است، قابل قبول و سازگار با دادههای جمع آوری شده است. نتایج نشان میدهد که هر دو گروه شاخص بازارگرایی داخلی و خارجی تأثیر قابل توجهی بر بازارگرایی شرکتهای دانش بنیان سلامت دارند. این مدل بازارگرایی سلامت محور، به شرکتها امکان میدهد تا با تمرکز بر این دو گروه شاخص، عملکرد و رقابتپذیری خود را در بازارهای داخلی و بین المللی بهبود بخشند. با توجه به نتایج حاصل از این تحقیق، شرکتهای دانش بنیان سلامت میتوانند استراتژیهای بازاریابی مناسب را بر اساس این شاخصها طراحی و اجرا کنند.
نتیجهگیری: با استفاده از این مدل بازارگرایی سلامت محور، شرکتهای دانش بنیان سلامت میتوانند قدرت نمایندگی و شناخت مناسبی در بازار داخلی داشته باشند. همچنین، با ارائه محصولات با کیفیت و قابلیت سازگاری با نیازهای مشتریان، میتوانند رضایت مشتری را افزایش داده و در نتیجه رقابتپذیری خود را بهبود بخشند. همچنین، با توسعه استراتژیهایی مبتنی بر شاخصهای بازارگرایی خارجی، شرکتهای دانش بنیان سلامت میتوانند به بازارهای بینالمللی وارد شوند و رقابت با رقبا را تقویت کنند. با استفاده از فناوری پیشرفته و ارتباطات بینالمللی، میتوانند قدرت صادرات و رشد و توسعه را بهبود بخشیده و حضور قوی در بازارهای جهانی داشته باشند. بنا بر این نتایج، توجه به ارتقاء بازارگرایی داخلی و خارجی در استراتژیهای شرکتهای دانش بنیان سلامت ضروری است. با توجه به اهمیت این تحقیق و نتایج حاصله، میتوان ادامه تحقیقات در این زمینه را پیشنهاد کرد تا روشها و استراتژیهای بهتری برای بازارگرایی شرکتهای دانش بنیان سلامت محور توسعه یابد.
حسینقلی توان، کوروش قاسم زاده، سیده زهرا حسینی درون کلایی،
جلد ۳۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: تحقیقات نشان داده است که سبک زندگی سلامت محور، فرد بهبود کیفیت زندگی خود را تجربه میکند لذا هدف کلی پژوهش حاضر، بررسی بررسی تاثیر سبک زندگی سلامت محور بر بهبود عملکرد تحصیلی دانشجویان شهرستان بابل به منظور ارائه مدل بود.
روش کار: این پژوهش از نظر هدف، بنیادی- کاربردی و از نظر نوع دادهها، ترکیبی (کیفی- کمی) از نوع اکتشافی بود که در بخش کیفی از روش گراند تئوری و در بخش کمی توصیفی- پیمایشی استفاده شد. جامعه آماری آن را در بخش کیفی، متخصصان، خبرگان و اساتید دانشگاههای شهرستان بابل و در بخش کمی، دانشجویان دانشگاههای شهرستان بابل به تعداد ۲۹۲۰۶ نفر تشکیل میدادند که در بخش کیفی از روش نمونهگیری غیرتصادفی از نوع هدفمند و با در نظر گرفتن قانون اشباع تعداد ۱۰ نفر و در بخش کمی بر اساس فرمول کوکران تعداد ۳۷۹ نفر با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای برحسب نوع دانشگاه به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. جهت جمعآوری دادهها در بخش کیفی از مصاحبه نیمه ساختار و در بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته سبک زندگی سلامت محور با ۴۸ سوال و پرسشنامه عملکرد تحصیلی فام و تیلور (۱۹۹۹) با ۴۸ سوال استفاده شد. برای بررسی سوالهای پژوهش از آزمونهای تحلیل عاملی تأییدی، تحلیل عاملی اکتشافی، فریدمن و معادلات ساختاری ساختاری استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد که؛ سبک زندگی سلامت محور دارای ۶ بعد «مهارتهای مدیریت استرس، برنامهریزی و مدیریت زمان، مهارتهای ارتباطی و اجتماعی، سلامت جسمانی، توانمندسازی فردی و توسعه مهارتهای ذهنی و معنوی» میباشد که بر بهبود عملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاههای شهرستان بابل مثبت و معنادار میباشد و مدل ارائه شده دارای برازش مناسب میباشد.
نتیجهگیری: به طور کلی میتوان بیان کرد که سبک زندگی سلامتمحور تأثیر چشمگیری بر بهبود عملکرد تحصیلی دانشجویان دارد. این مولفهها بهطور مستقیم و غیرمستقیم به فرد کمک میکنند تا از توانمندیهای ذهنی و جسمی خود به بهترین شکل بهرهبرداری کند و در مواجهه با چالشها و فشارهای تحصیلی عملکرد بهتری داشته باشد.
بیتا حاجی ابراهیم عراقی، محمدعلی رحمانی، فلورا رحیم آقائی،
جلد ۳۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده
زمینه و هدف: چاقی یکی از معضلات بهداشتی و اجتماعی مهم در جوامع مدرن است و در این راستا، سبک زندگی سلامتمحور با تمرکز بر خوردن ذهنآگاهانه و تقویت خودمهارگری به عنوان دو عامل کلیدی مورد توجه قرار گرفته است. لذا هدف این مطالعه ارائه مدل ساختاری سبک زندگی سلامت محور در زنان مبتلا به چاقی بر اساس خوردن ذهن آگاهانه با نقش میانجی خودمهارگری بود.
روش کار: در این مطالعه همبستگی از نوع مدلیابی معادلات ساختاری، جامعه آماری در برگیرنده کلیه زنان مبتلا به چاقی مراجعه کننده به کلینیکهای چاقی و زیبایی مناطق مختلف شهر تهران در سال ۱۴۰۲ بود و تعداد نمونه آماری از برآورد نمونه استیونس (۱۹۹۶) استفاده شد که تعداد ۲۵۰ نفر در نظر گرفته شد. به منظور گردآور دادهها از پرسشنامه سبک زندگی سلامت محور واکر و همکاران (۱۹۸۷)، خوردن ذهن آگاهانه فرامسون و همکاران (۲۰۰۹)، خودمهارگری تانجی و همکاران (۲۰۰۴) استفاده گردید. در تحقیق حاضر تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری spss نسخه ۲۶ و Amos نسخه ۲۴ انجام شد.
یافتهها: نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که بین خوردن ذهن آگاهانه با خودمهارگری و سبک زندگی سلامت محور در زنان مبتلا به چاقی رابطه منفی و معناداری وجود داشت (۰۰۱/۰P<). همچنین رابطه مثبت و معناداری بین خودمهارگری با سبک زندگی سلامت محور وجود داشت (۰۰۱/۰P<). همچنین بین مؤلفههای خوردن ذهن آگاهانه و سبک زندگی سلامت محور با نمره کل سازه اصلی خود همبستگی متوسط تا قوی داشتند. همچنین نتایج نشان داد خودمهارگری در رابطه بین خوردن ذهن آگاهانه بر سبک زندگی سلامت محور زنان مبتلا به چاقی نقش میانجیگرانه دارد و میزان اثر غیرمستقیم آن برابر ۰۶۱۲/۰ است.
نتیجهگیری: به طور کلی، این مطالعه تأکید میکند که ترکیب خوردن ذهنآگاهانه و خودمهارگری میتواند به عنوان یک رویکرد موثر برای مقابله با چاقی در زنان و ترویج یک سبک زندگی سالمتر باشد.