جستجو در مقالات منتشر شده


۶ نتیجه برای تجربه زیسته

لادن عباسیان، سعیده مؤیدی نیا، محسن ناصری راد، محمد توکل، محمود عباسی،
جلد ۲۲، شماره ۱۳۳ - ( ۴-۱۳۹۴ )
چکیده

زمینه و هدف: در ایران، افزایش قابل ملاحظه‌ای در تعداد زنان مبتلابه اچ. آی. وی/ ایدز وجود داشته و در یک بستر  فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، رعایت حقوق اجتماعی هنوز به عنوان مسئله‌ای چالش‌برانگیز در میان این زنان تلقی می‌شود. فهم عموم از چگونگی مواجه شدن و تجربه زنان مبتلابه اچ. آی. وی/ ایدز اندک است. هدف این مطالعه کیفی بررسی تجربه زیسته این زنان و ایفاء حقوق اجتماعی آنان است.

روش‌کار: در این مطالعه کیفی، از روش پدیدارشناسی هرمنوتیک ملهم از رویکرد فلسفی پل ریکور استفاده شده است. یک نمونه هدفمند ۱۶ نفری از زنان ایرانی مبتلابه اچ. آی. وی/ ایدز تا رسیدن به اشباع انتخاب شد. برای گردآوری داده‌ها مصاحبه‌های روایی و برای تحلیل داده‌ها روش سه مرحله‌ای ریکور (خواندن ساده، تحلیل ساختاری و فهم کامل) به کار رفت.

یافته‌ها: پنج مضمون شناسایی شده از فهم تجربه مواجهه با عدم رعایت حقوق اجتماعی در زنان عبارت بودند از: رنج شدید، عدم تأیید، ناامنی در زندگی اجتماعی و اقتصادی، بی‌احترامی و زحمت و سختی در محافظت. ازنظر این زنان، عدم رعایت حقوق اجتماعی بنا بر موقعیت سلامتشان بدین معنی بود: زندگی با ناهمخوانی برابری/ نابرابری حقوق اجتماعی.

نتیجه‌گیری: این جنسیت بیماران نیست که حقوق اجتماعی آنان در جامعه را تعیین‌ می‌کند، بلکه خود بیماری است که به عدم رعایت حقوق اجتماعی آنان در جامعه دامن می‌زند. بسیج افراد در بخش‌ها و سطوح مختلف اجرای مداخلات مقتضی و بجا را تسهیل خواهد کرد.


مجتبی آسمانی کناری، جواد چنگی آشتیانی، عادله جلالی،
جلد ۲۶، شماره ۶ - ( ۶-۱۳۹۸ )
چکیده

زمینه و هدف: از آن جایی که اعتیاد، یک بیماری زیستی، روان شناختی و اجتماعی است و به‌دلیل ماهیت پیش رونده‌اش همه ابعاد زندگی، فرد، خانواده و اجتماع را به خطر می‌اندازد، پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته خانواده‌های معتادان از انگ بیماری اﻋﺘﻴـﺎد یک یا چند تن از اعضای خانواده، بوده است.
روش کار: اﻳﻦ ﭘﮋوﻫﺶ با رویکرد کیفی و ﺑﺎ روش ﭘﺪﻳﺪارﺷﻨﺎﺳﻲ انجام شد. نمونه‌گیری به روش مبتنی بر هدف صورت گرفت و داده‌ها از طریق مصاحبه‌های نیم ساختار یافته، با ۳۰ نفر از اعضای خانواده افراد معتاد شهر تهران تا رسیدن به اشباع اطلاعاتی جمع‌آوری شد.
 یافته‌ها: نتایج حاصل از یافته‌ها در چهار طبقه اصلی، نوع رفتار اعضای خانواده (با چهار زیر طبقه شامل نرمی و ملایمت در گفتار، بی‌تفاوتی خانواده نسبت به فرد و اعتیاد، سرپوشی به امید خود فهمی و درگیری با فرد معتاد و اعضای خانواده)، روابط اجتماعی اعضای خانواده (با چهار زیر طبقه شامل کم شدن روابط به‌دلیل شرم و خجالت، کم شدن روابط به‌دلیل سرزنش اطرافیان و کم شدن روابط به دلیل پرسش و نوع نگاه اطرافیان)، نوع رفتار اطرافیان با خانواده (با سه زیر طبقه شامل سرزنش اطرافیان، طعنه و کنایه اطرافیان و ترحم) و انگ اجتماعی (با سه زیر طبقه شامل عدم قبول جامعه نسبت به بیماری اعتیاد، انگ استعداد به اعتیاد و انگ بیماری) بیان شد.
نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج حاصل از یافته‌های این تحقیق می‌توان به انگ بیماری و پیامدهای همراه با آن به عنوان یکی از مسائل قابل تامل درباره خانواده‌های معتادان بیشتر پرداخته شود.
 

زینب رستمی، محمدرضا عابدی، پریسا نیلفروشان،
جلد ۲۷، شماره ۰ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده

زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف واکاوی پدیدار شناختی تجربه زیسته‌ی مشکلات شغلی بیماران مبتلا به اختلال خلقی دوقطبی انجام شد.
روش کار: مطالعه‌ی حاضر به روش کیفی و از نوع پدیدار شناختی توصیفی تجربه زیسته انجام گرفت. ۴۸ بیمار دوقطبی با استفاده از روش نمونه‌گیری در دسترس انتخاب شدند. جهت گردآوری داده‌ها از مصاحبه‌ی عمیق نیمه ساختاریافته و برای تحلیل داده‌ها از روش تحلیل موضوعی کلایزی استفاده شد. نتایج تحلیل موضوعی در زمینه‌ی تجربه زیسته‌ی بیماران دوقطبی در محیط کار منجر به شناسایی ۵۵۴ کد اولیه یا گزاره مفهومی شد که این کدها بر اساس شباهت‌ها و تفاوت‌هایشان مورد ارزیابی قرار گرفتند و نهایتاً در ۱۴ مقوله فرعی و ۳ مقوله اصلی طبقه‌بندی شدند.
یافته‌ها: مشکلات شغلی بیماران دوقطبی در برگیرنده‌ی ۱۴ مقوله فرعی بود که در قالب ۳ مقوله اصلی مشکلات شغلی در سایه‌ی علائم اختلال دوقطبی (قهر از محیط کار، نیاز به استقلال، مشکل‌زایی، مشکلات مالی، ولنگاری شغلی، بی‌قیدی در ارتباط با جنس مخالف، افشای رازهای شغلی، عدم حفظ حریم و دخالت در کار دیگران، مشکل با صاحبان قدرت)، مشکلات شغلی مرتبط با محیط کاری (احساس ناامنی در محیط کار،  عدم درک علائم بیماری در محیط کار، دریافت انگ بیماری، استخدام نشدن و کار پاره وقت) و مشکلات شغلی مرتبط با ماهیت کار (چالشی نبودن کار) طبقه‌بندی شدند.
نتیجه‌گیری: بررسی تجربه زیسته‌ی مشکلات شغلی بیماران دوقطبی حاکی از آن است که به علت خاصیت ناتوان کننده‌ی این اختلال در کار، بیش تشخیصی و یا کم تشخیصی این اختلال و ناکافی بودن درمان‌های روانپزشکی و روان‌شناختی و اثربخشی ضعیف آن‌ها بر مشکلات شغلی تاکنون، بهتر است که سمت و سوی بهبودی و مدیریت این اختلال به سمت رویکردهای توانبخشی شغلی حرکت کند.
 

مجتبی فرزادی، فاطمه اخلاقی یزدی نژاد،
جلد ۳۰، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: اگرچه مطالعات کمی فراوانی ویژگی‌های بالینی و روش‌های درمان اختلال وسواس را بررسی نموند، ولی تحقیقات کیفی که تجربه زیسته افراد مبتلا به این اختلال بویژه در ابعاد شناختی را مطالعه نماید؛ محدود است. لذا هدف این مطالعه مطالعه تجریه زیسته شناختی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی- اجباری؛ یک پژوهش  کیفی با تاکید بر جنسیت بود.
روش کار: روش مطالعه پژوهش کیفی و از نوع پدیدار شناسی به روش تحلیل مضمون بود. جامعه آماری شامل کلیه افراد مراجعه کننده به کلینیک‌ها و مراکز مشاوره شهر رفسنجان بود که بصورت هدفمند و بر اساس مصاحبه نیمه ساختاریافته تشخیصی DSM-۵ مبتلا به OCD تشخیص داده شد به پژوهش دعوت و با روش پژوهش پدیدارشناسی توصیفی به این سؤال پاسخ دادند که اهمّ عناصر و مولفه­های شناختی در تجارب زیسته شان کدامند. لذا، از بین مراجعین تا حد رسیدن به اشباع اطلاعات، ۱۲ فرد با تشخیص اختلال مصاحبه شدند. تجزیه و تحلیل داده ها پس از ضبط و بازنویسی مصاحبه ها، مفاهیم کدگذاری با استفاده از روش کلایزی مضامین اصلی و فرعی استخراج و گزارش گردید.
یافته‌ها: آنچه از کدهای استخراجی حاصل از مصاحبه مشخص شد تجربه زیسته شناختی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری بوده که مبتنی بر ۶ مضمون اصلی و ۵۴ مضمون فرعی بود. مضامین اصلی در قالب پیامدهای فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، احساسی و اجرایی به دست آمد. همچنین مضامین فرعی مستخرج از این مضامین اصلی بر پایه تجارب زیسته شناختی افراد مشتمل بر  عدم کارایی ذهنی و کار کشیدن افراطی از ذهن، مسئولیت پذیری افراطی، پیروی سختگیرانه قواعد، کمال‌گرایی تحصیلی، اجبار برای انجام مکرر کارها، حساس دل‌شوره و اضطراب، حس اذیت شدن هنگام انجام ندادن کارها، تنفر از افراد به صورت افراطی، حس بی اعتمادی، احساس تنهایی، کنترل فکر و ... بود.
نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه حاضر ضمن استخراج و تبیین تجارب زیسته با مبنای فرایندهای شناختی در افراد دارای اختلال OCD، شواهدی تکمیلی در دفاع از نقش تفسیری عنصر اطلاعاتی شناخت، در پیشبینی گرایش به این اختلال را فراهم نمود. به نحوی که با بهبود فرایندها و مولفه های شناختی افراد مبتلا به اختلال OCD گرایش این افراد را به لحاظ شناختی بسوی انواع وسواس ها می¬توان مدیریت نمود. از اینرو درمانگران و متخصصان این حوزه ضرورت دارد به این تجارب زیسته در ابعاد شناختی توجه و در جهت تعیین راهبردهای درمانی خود به ویژه در زنان دارای این اختلال به کار گیرند.
 

فریبا شیخ سوینی، مریم غلام زاده جفره، رزگار محمدی،
جلد ۳۰، شماره ۵ - ( ۵-۱۴۰۲ )
چکیده

زمینه و هدف: شیوع کووید-۱۹ و اقدامات حبس خانگی پس از آن، افزایش خشونت خانگی را به دنبال داشته است که موجب نگرانی متخصصان حوزه سلامت گردیده است. مطالعات زیادی در ارتباط با قربانیان خشونت در دوران قرنطینه صورت گرفته است لذا هدف پژوهش حاضر درک و تجربه زیسته‌ی مردان خشونت‌گر در ارتباط با شریک زندگی در دوران پاندمی کووید -۱۹ می‌باشد.
روش کار: در این مطالعه با استفاده از روش پدیدارشناختی تلاش گردید که درک و شناخت عمیق از تجارب زیسته مردان خشونت­گرا حاصل شود. شرکت کنندگان این پژوهش ۱۰ نفر از مردانی هستند که تجربه دست اولی از پدیده مورد مطالعه داشته¬اند.
یافته‌ها: طی مصاحبه‌‌های انجام شده مشخص گردید عامل مهمی که خشونت تجربه شده در این دوران را شدت بخشیده است، بیکاری ناشی از قرنطینه، آموزش غیر حضوری فرزندان،اختلاف نظر زوجین در چگونگی شستشوی مواد غذایی، رفتارهای وسواس گونه‌ی یکی از طرفین، چگونگی محدودیت در رفت و آمد با خویشاوندان و دوستان بوده است. قرنطینه و حذف تفریحات تسکین بخش خشونت تداوم بیشتری یافته است.
نتیجه‌گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که از میان عوامل تشدید کننده خشونت در دوران پاندمی بیکاری و کاهش درآمد منجر به خشونت­های شدیدتری شده است. از بین اعمال خشونت تجربه شده به نظر می­رسد مردان خشونت فیزیکی را راهی برای فرار از سرزنش­ها و خشونت کلامی همسرانشان، برگزیده­اند تا با قدرت مردانه و اقتدار تعارضات را پایان بدهند.

مجتبی فرزادی، فاطمه اخلاقی یزدی نژاد،
جلد ۳۱، شماره ۱ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده

زمینه و هدف: اگرچه مطالعات کمی فراوانی وجود دارد که ویژگی‌های بالینی و روش‌های درمان اختلال وسواس را بررسی نموند، تحقیقات کیفی که تجربه زیسته افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری بویژه در ابعاد شناختی مطالعه نماید  محدود است. لذا هدف این مطالعه واکاوی تجربه زیسته­ی شناختی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری در قالب یک مطالعه پدیدارشناسی بود.
روش ­کار: روش مطالعه پژوهش کیفی و از نوع پدیدار­شناسی و به روش تحلیل مضمون بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد مراجعه­کننده به کلینیکها و مراکز مشاوره شهر رفسنجان بودند که بصورت هدفمند و بر اساس مصاحبه نیمه ساختاریافته تشخیصی DSM-۵ مبتلا به اختلال وسواس اجباری تشخیص داده شدند، بهعنوان مشارکتکننده، به پژوهش دعوت شدند تا با استفاده از روش پژوهش پدیدارشناسی توصیفی به این سؤال پاسخ دهند که اهمّ عناصر و مولفه­های شناختی در تجارب زیسته شان کدامند. برای این منظور، از بین مراجعین تا حد رسیدن به اشباع اطلاعات، ۱۲ فرد با تشخیص اختلال OCD مورد مصاحبه قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده­ها پس از ضبط و بازنویسی مصاحبه­ها، مفاهیم کدگذاری با استفاده از روش کلایزی مضامین اصلی و فرعی استخراج و گزارش گردید.
یافته­ها: آنچه از کدهای استخراجی حاصل از مصاحبه مشخص شد تجربه زیسته شناختی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری بوده که مبتنی بر ۶ مضمون اصلی و ۵۴ مضمون فرعی بود. مضامین اصلی در قالب پیامدهای فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، احساسی و اجرایی به دست آمد. همچنین مضامین فرعی مستخرج از این مضامین اصلی بر پایه تجارب زیسته شناختی افراد مشتمل بر  عدم کارایی ذهنی و کار کشیدن افراطی از ذهن، مسئولیت پذیری افراطی، پیروی سختگیرانه قواعد، کمال‌گرایی تحصیلی، اجبار برای انجام مکرر کارها، حساس دلشوره و اضطراب، حس اذیت شدن هنگام انجام ندادن کارها، تنفر از افراد به صورت افراطی، حس بی اعتمادی، احساس تنهایی، کنترل فکر و ... بود.
نتیجه­گیری: نتایج مطالعه حاضر ضمن استخراج و تبیین تجارب زیسته با مبنای فرایندهای شناختی در افراد دارای اختلال OCD، شواهدی تکمیلی در دفاع از نقش تفسیری عنصر اطلاعاتی شناخت، در پیشبینی گرایش به این اختلال را فراهم نمود. به نحوی که با بهبود فرایندها و مولفه­های شناختی افراد مبتلا به اختلال OCD گرایش این افراد را به لحاظ شناختی بسوی انواع وسواس­ها می­توان مدیریت نمود.
زمینه و هدف: اگرچه مطالعات کمی فراوانی وجود دارد که ویژگی‌های بالینی و روش‌های درمان اختلال وسواس را بررسی نموند، تحقیقات کیفی که تجربه زیسته افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری بویژه در ابعاد شناختی مطالعه نماید  محدود است. لذا هدف این مطالعه واکاوی تجربه زیسته­ی شناختی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری در قالب یک مطالعه پدیدارشناسی بود.
روش ­کار: روش مطالعه پژوهش کیفی و از نوع پدیدار­شناسی و به روش تحلیل مضمون بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد مراجعه­کننده به کلینیکها و مراکز مشاوره شهر رفسنجان بودند که بصورت هدفمند و بر اساس مصاحبه نیمه ساختاریافته تشخیصی DSM-۵ مبتلا به اختلال وسواس اجباری تشخیص داده شدند، بهعنوان مشارکتکننده، به پژوهش دعوت شدند تا با استفاده از روش پژوهش پدیدارشناسی توصیفی به این سؤال پاسخ دهند که اهمّ عناصر و مولفه­ های شناختی در تجارب زیسته شان کدامند. برای این منظور، از بین مراجعین تا حد رسیدن به اشباع اطلاعات، ۱۲ فرد با تشخیص اختلال OCD مورد مصاحبه قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده­ها پس از ضبط و بازنویسی مصاحبه­ها، مفاهیم کدگذاری با استفاده از روش کلایزی مضامین اصلی و فرعی استخراج و گزارش گردید.
یافته­ ها: آنچه از کدهای استخراجی حاصل از مصاحبه مشخص شد تجربه زیسته شناختی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری بوده که مبتنی بر ۶ مضمون اصلی و ۵۴ مضمون فرعی بود. مضامین اصلی در قالب پیامدهای فردی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، احساسی و اجرایی به دست آمد. همچنین مضامین فرعی مستخرج از این مضامین اصلی بر پایه تجارب زیسته شناختی افراد مشتمل بر  عدم کارایی ذهنی و کار کشیدن افراطی از ذهن، مسئولیت پذیری افراطی، پیروی سختگیرانه قواعد، کمال‌گرایی تحصیلی، اجبار برای انجام مکرر کارها، حساس دلشوره و اضطراب، حس اذیت شدن هنگام انجام ندادن کارها، تنفر از افراد به صورت افراطی، حس بی اعتمادی، احساس تنهایی، کنترل فکر و ... بود.
نتیجه ­گیری: نتایج مطالعه حاضر ضمن استخراج و تبیین تجارب زیسته با مبنای فرایندهای شناختی در افراد دارای اختلال OCD، شواهدی تکمیلی در دفاع از نقش تفسیری عنصر اطلاعاتی شناخت، در پیشبینی گرایش به این اختلال را فراهم نمود. به نحوی که با بهبود فرایندها و مولفه­ های شناختی افراد مبتلا به اختلال OCD گرایش این افراد را به لحاظ شناختی بسوی انواع وسواس ­ها می­توان مدیریت نمود.


صفحه ۱ از ۱     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علوم پزشکی رازی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC-SA 4.0| Razi Journal of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb