جستجو در مقالات منتشر شده


۶۵ نتیجه برای مصطفی

سیده نگار برکت، الهام فروزنده، سید مصطفی بنی طبا،
جلد ۰، شماره ۰ - ( ۱-۱۴۰۳ )
چکیده


 زمینه و هدف: افسردگی یک اختلال روانشناختی است که تأثیر زیادی بر بهزیستی، انگیزه، روابط بین فردی، عملکرد تحصیلی و شغلی دانشجویان دارد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش فعال­سازی رفتاری و ذهن آگاهی بر بهزیستی ذهنی (روانشناختی، هیجانی، اجتماعی) دانشجویان دارای نشانگان افسردگی انجام گرفت.
روش کار: طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با پیش‌آزمون- پس‌آزمون با گروه کنترل و مرحله‌ی پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانشجویان زن کارشناسی و ارشد سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲مراجعه کننده به مرکز مشاوره دانشگاه دولتی اصفهان بودند که ۴۵ نفر براساس ملاک‌‌های ورود به مطالعه، به‌ شیوه نمونه‌‌گیری در دسترس انتخاب و به‌صورت تصادفی در سه گروه ۱۵ نفری فعال­سازی (۹ جلسه ۱۲۰ دقیقه­ای) و ذهن آگاهی (۸ جلسه ۱۲۰ دقیقه­ای) و گواه (بدون مداخله) جایگزین شدند. شرکت‌کنندگان در سه مرحله به پرسشنامه­های افسردگی بک (۱۹۶۱) و بهزیستی ذهنی کی­یز و ماگیارموئه  (۲۰۰۳) پاسخ دادند و درنهایت داده‌‌های پژوهش با استفاده از روش تحلیل واریانس با طرح ترکیبی و آزمون تعقیبی بونفرنی در نرم افزار SPSS-۲۶ تحلیل شد.
یافته­ ها: نتایج نشان داد که هر دو شیوه مداخله به طور موثر و یکسانی سبب افزایش بهزیستی ذهنی و روانشناختی دانشجویان شده و اثر آن در طول زمان نیز ثابت باقی مانده است (۰۱/۰>P). همچنین هر دو شیوه سبب افزایش بهزیستی اجتماعی دانشجویان شده اما تنها اثر فعال سازی رفتاری در طول زمان، پایدار باقی مانده بود (۰۵/۰>P).
نتیجه ­گیری: بنابراین نتیجه گرفته می­شود که فعال سازی رفتاری و ذهن آگاهی از جمله درمان­هایی هستند که منجر به ارتقاء بهزیستی ذهنی و روانشناختی دانشجویان دارای نشانگان افسردگی شود.
 
دکتر مجید حیدری، دکتر محمدعلی علومی یزدی، دکتر محمود محمدی، دکتر مصطفی حسینی، دکتر سیدحسین موسوی، دکتر اکبر امیرافشاری،
جلد ۷، شماره ۱۹ - ( ۳-۱۳۷۹ )
چکیده

  قطع و پیوند یک مرحله ای کولون جهت درمان پیچ خوردگی حاد سیگموئید روشی بی خطر و مقرون به صرفه

  می باشد. این مطالعه روی ۱۵ بیمار بستری در بیمارستان که تحت عمل جراحی قطع و پیوند اولیه کولون بدون آمادگی

  روده بعلت پیچ خوردگی حاد سیگموئید قرار گرفتند صورت گرفته است. طول مدت بستری بیماران بعد از عمل جراحی

  کاهش یافته و میزان مرگ و میر ۳/ ۱۳% و عوارض ۷/۶، است. انی نتایج نشان دهنده مناسب بودن این روش

  برای درمان نوع غیر ایسکمیک پیچ خوردگی حاد سیگموئید می باشد.

 


دکتر شهلا انصاری، دکتر مصطفی جلالی، دکتر هادی سماعی،
جلد ۸، شماره ۲۵ - ( ۹-۱۳۸۰ )
چکیده

    کمبود پروتئین C بیماری نادری است که بدو فرم هموزیگوت و هتروزیگوت مشاهده می‌شود. سطح پلاسمایی پروتیئن C در بالغین ۱۴۰-۷۰ درصد حد میانگین و در نوزادان معادل ۴۰-۲۰ درصد بالغین می‌باشد. نوع هموزیگوت بیماری بیشتر در سنین نوزادی همراه با علائم پوستی بصورت پورپورای فولمینانت پیشرونده و یاعلائم مغزی بصورت ضایعات ترمبوزتیک سیستم عصبی مرکزی بروز می‌نماید. موتاسیون برروی قسمت فعال ژن پروتئین C رخ می‌دهد و آنالیز DNA ، دو واریانت را نشان می‌دهد. درمان این بیماری تزریق FFP و کنساننتره پروتئین C در مرحله حاد، و ادامه درمان با ضد انعقادهای خوراکی است. ۳ بیمار مورد معرفی ۲۴ ساعت پس از تولد با نکروز پوستی پیشرونده بر روی شکم و اندام فوقانی به بیمارستان حضرت علی‌اصغر(ع) مراجعه نمودند. همچنین یک مورد نیز با خونریزی مغزی مراجعه نمود که بدنبال مصرف ضدانعقادی خوراکی اتفاق افتاده بود. سطح پروتئین C در نوزادان کمتر از ۱% و در والدین کمتر از ۶۰% بود.


دکتر امین ا… نیک اقبالی، دکتر مصطفی سلطان، دکتر پیروز صالحیان، دکتر عباسعلی رفعتی،
جلد ۸، شماره ۲۷ - ( ۱۲-۱۳۸۰ )
چکیده

این مطالعه که یک مطالعه آینده نگر می‌باشد، جهت بررسی اثر ضد میکروبی پوویدون آیودان روی فلور نرمال ملتحمه و مقایسه آن با نرمال سالین، روی ۱۰۰ بیمار که در بیمارستان حضرت رسول تحت عمل جراحی چشم قرار گرفته بودند طی ۱ سال انجام شد. از ۱۰۰ بیمار که تحت عمل جراحی داخل چشمی قرار گرفتند، ۶۷ مورد عمل کاتاراکت و لنز داخل چشمی و ۳۳ مورد عمل ویترکتومی عمیق داشتند. قبل از پرپ و درپ از کلدوساک تحتانی نمونه‌‌‌برداری و کشت انجام شد. سپس بیماران بطورتصادفی به ۲ گروه ۵۰ نفری تقسیم شدند، که در گروه اول کلدوساک‌ها با۱۰ سی‌سی محلول نرمال سالین و در گروه دوم با۱۰ سی‌سی محلول پوویدون آیودان ۵% به‌مدت ۱ دقیقه ، شستشو داده شدند. پس از خاتمه عمل نیز در هر ۲ گروه نمونه‌برداری از کلدوساک تحتانی انجام شد. تمام نمونه‌‌‌‌ها به آزمایشگاه میکروب‌‌‌شناسی ارسال، و برای تشخیص آنها از روشهای میکروبیولوژی استفاده گردید. سپس نتایج مورد بررسی آماری قرار گرفت. در این بررسی ۸۵% کشتها قبل از عمل مثبت بود و شایعترین میکروارگانیسمی که در محیط کشت رشد کرده بود، استافیلوکوک اپیدرمیدس بود. در مجموع استفاده از پوویدون آیودان در مقایسه با نرمال سالین، بطور قابل ملاحظه‌‌‌ای تعداد موارد کشت مثبت از ملتحمه را پس از عمل کاهش داده بود (۲/۷۶% در مقایسه با ۵/۴۶%). در مقایسه این ۲ گروه، از نظر شستشوی ملتحمه و ارتباط آن با نوع عمل این نتیجه بدست آمد که در گروه کاتاراکت اختلاف معنی‌‌‌‌دار آماری وجود نداشت (۷۵% در گروه پوویدون آیودان در مقابل ۲/۵۵% در گروه نرمال سالین)، در حالیکه این اختلاف در گروه ویترکتومی کاملاً معنی‌‌دار بود (۶/۷۸% در گروه پوویدون آیودان در مقابل ۶/۲۸% در گروه نرمال سالین۰۲۱/۰= P ). از نظر مدت زمان عمل، با توجه به نوع شستشوی ملتحمه با یکی از این ۲ محلول دیده شد، در مواردی که مدت عمل ۲ ساعت ویا کمتر بود بین ۲ گروه اختلاف معنی‌‌‌داری وجود نداشت در حالیکه در مدت عمل بالای ۲ساعت، در گروه پوویدون آیودان بطور قابل ملاحظه‌‌‌ای درصدمنفی شدن کشت‌‌ها بیش از گروه نرمال سالین بوده است. (۷۵% در مقابل ۵/۳۵%، ۰۳۷/۰= P ). با توجه به طیف وسیع ضدمیکروبی، در دسترس بودن، ارزان بودن و عوارض بسیارکم محلول پوویدون آیودان ۵%، توصیه می‌‌‌‌گردد جهت شستشوی ملتحمه، قبل از اعمال جراحی چشمی، ازآن استفاده شود و یا اینکه حداقل در عملهای طولانی مدت (مانند ویترکتومی) بکار برده شود.


دکتر عنایت‌ا… عباس‌نژاد، دکتر شریف شیبانی‌نژاد، دکتر سیدمحمود رمک‌هاشمی، دکتر رضا ملاحسینی، دکتر فروغ‌السادات هاشمی، دکتر مصطفی راعی‌هدایت،
جلد ۱۰، شماره ۳۶ - ( ۹-۱۳۸۲ )
چکیده

در عفونتهای قارچی که باعث آسیب نخاعی می‌شوند اغلب درگیری استخوانی (استئومیلیت) وجود دارد. در موارد نادر آبسه اپی‌دورال، ساب‌دورال یا اینترامدولاری نخاع بدون درگیری استخوانی باعث میلوپاتی می‌شود. در این مقاله مورد نادری معرفی می‌شود که آبسه قارچی اکسترااسپاینال بدون درگیری استخوان یا گسترش اپی‌دورال موجب میلوپاتی گردنی شده بود و قبل از عمل جراحی در تشخیص افتراقی آن ضایعات عفونی مطرح نگردیده بود.


دکتر علی بیداری، دکتر مصطفی سلطان سنجری، دکتر محمدعلی صبا، دکتر فریده احمدی،
جلد ۱۱، شماره ۴۱ - ( ۶-۱۳۸۳ )
چکیده

    کلروکین و داروی مشابه آن هیدروکسی کلروکین داروهای ضد مالاریا و از جمله داروهای ضد روماتیسم با اثر آهسته هستند. یکی از مهم ترین عوارض این داروها، آسیب شبکیه به دنبال مصرف آن‌ها است. روش‌های مختلفی به منظور تشخیص زودرس این گونه آسیب‌ها به کار گرفته شده است اما اختلاف نظر در این مورد فراوان می باشد. این مطالعه کوششی برای تشخیص زودرس آسیب شبکیه‌ به دنبال مصرف کلروکین با استفاده از پریمتری ۲ تا ۱۰ درجه مرکزی و بررسی عوامل تأثیرگذار بر پریمتری بوده است. این مطالعه به صورت مقطعی و آینده‌نگر با روش نمونه‌گیری توالی ساده روی ۶۳ بیمار مبتلا به آرتریت روماتویید که حداقل ۶ ماه پیش از بررسی تحت درمان با کلروکین قرار گرفته و هنوز دارو مصرف می‌کردند، انجام گردید. بیماران توسط چشم پزشک مورد معاینه قرار گرفتند و فوندوس به روش افتالموسکوپی مستقیم و غیرمستقیم مشاهده شد. بیماران در صورت عدم وجود تغییرات واضح و اختصاصی آسیب شبکیه به دنبال مصرف کلروکین جهت انجام دادن پریمتری ارجاع می‌شدند. بیست و یک بیمار در فاصله ۳ تا ۱۲ ماه از پریمتری اول به طور مجدد تحت پریمتری قرار گرفتند. نتایج پریمتری توسط یک چشم پزشک تفسیر می‌شد. این مطالعه در تجزیه و تحلیل نهایی، ۵۲ بیمار مورد بررسی قرار گرفتند. از ۶۳ بیمار مطالعه شده ۴۲ بیمار تنها ۱ بار پریمتری انجام داده بودند که ۳۰ نفر آن‌ها(۴/۷۱%) پریمتری طبیعی و ۱۲ نفر آن‌ها(۶/۲۸%) پریمتری غیرطبیعی داشتند. از ۲۱ بیماری که حداقل ۲ بار پریمتری انجام داده بودند، در ۱۱ بیمار(۴/۵۲%) اولین پریمتری طبیعی و در ۱۰ نفر دیگر(۶/۴۷%) اولین پریمتری غیرطبیعی بود. از ۱۰ بیماری که اولین پریمتری آن‌ها غیرطبیعی بود، در ۸ بیمار(۸۰%) با وجود ادامه درمان با کلروکین، پریمتری دوم طبیعی گزارش گردید. پریمتری در ۲ بیمار(۲۰%) بدتر شده بود که هر دو بیمار دچار کاتاراکت و پیگمانتاسیون قرنیه شده بودند. از ۱۱ بیماری که اولین پریمتری آن‌ها طبیعی بود در ۳ بیمار(۳/۲۷%) در حالی که درمان با کلروکین ادامه داشت پریمتری دوم بدتر شد که با توجه به این مطلب، درمان با کلروکین قطع شد. در ۸ بیمار دیگر(۸/۷۲%) اولین و دومین پریمتری طبیعی بود. در این مطالعه شیوع رتینوپاتی زودرس ناشی از کلروکین ۹/۵% برآورد گردید و ارتباطی بین دوز تجمعی کلروکین و نتیجه پریمتری وجود نداشت(۷/۰P>). هم چنین ارتباطی بین دوز روزانه و نتیجه پریمتری به دست نیامد(۸/۰P>). کاتاراکت نیز به عنوان یک بیماری زمینه‌ای چشمی به شکل واضحی نتیجه پریمتری را تحت تاثیر قرار می‌دهد(۰۰۲/۰P<) در حالی که پیگمانتاسیون قرنیه بر نتیجه پریمتری بی‌تأثیر است(۱۳/۰P>) و ارتباطی بین پیگمانتاسیون ماکولا و نتیجه پریمتری وجود ندارد(۹/۰P>). به عنوان نتیجه‌گیری کلی می‌توان گفت جهت تشخیص آسیب زودرس شبکیه به دنبال مصرف کلروکین می‌توان از پریمتری ۲ تا ۱۰ درجه مرکزی به عنوان ابزاری کارآمد استفاده کرد اما معاینات چشمی هم زمان و تکرار پریمتری در فاصله زمانی ۶ ماه از پریمتری اول جهت تأیید آسیب شبکیه‌ به دنبال مصرف کلروکین ضروری می باشد.

دکتر مصطفی سلطان‌سنجری، دکتر مسیح هاشمی،
جلد ۱۱، شماره ۴۲ - ( ۹-۱۳۸۳ )
چکیده

    بیماری که در این مقاله معرفی می‌شود خانم ۷۸ ساله‌ای است که برای بی‌حسی عمل کاتاراکت به طور اشتباه مخلوطی از لیدوکایین و فرمالین در ناحیه رتروبولبار و پلک وی تزریق شده بود. به دنبال این تزریق، کنتراکچر پلک‌ها، کراتوپاتی ناشی از باز ماندن شکاف پلکی، انسداد شریان مرکزی و شریان افتالمیک و سندرم ایسکمی چشمی بروز کرد. پس از جست‌وجوهای انجام شده در تمام متون پزشکی مشخص شد که این مورد اولین گزارش از تزریق ناخواسته هم زمان فرمالین در ناحیه رتروبولبار و پلک‌ها می‌باشد. در این گزارش سمیت فرمالین به طور مشخص مرور شده و اثرات بالینی آن در این ۲ ناحیه خاص بررسی شده است. هدف از این گزارش هشداری به تمام هم‌کاران در جهت دقت بیش‌تر برای جلوگیری از بروز عوارض بوده است. 

دکتر سیدعباس تولایی، دکتر شروین آثاری، دکتر مصطفی قانعی، دکتر حسین خدمت، دکتر فرشید علاءالدینی، دکتر زهره نادری،
جلد ۱۲، شماره ۴۷ - ( ۹-۱۳۸۴ )
چکیده

    زمینه و هدف: نخستین قدم در تحقیقات اپیدمیولوژی مطالعه الگوی مرگ و میر می‌باشد. این تحقیق، با ۲ هدف اصلی توصیف علل مرگ و فاصله زمانی مجروح شدن تا زمان فوت و ارتباط احتمالی این ۲ متغیر با فاکتورهای جانبازی در جانبازان متوفی کشورمان انجام شد، همچنین رابطه علل مرگ و فاصله زمانی مجروح شدن تا زمان فوت با برخی متغیرهای جانبازی همچون نوع مجروحیت بررسی گردید.

روش کار: این مطالعه به صورت گذشته نگر انجام شد. بدین منظور، از بین تمامی موارد جانبازان متوفی که در فاصله زمانی ۳۰/۶/۱۳۵۹ لغایت ۲۹/۱۲/۱۳۸۱ فوت نموده بودند و اطلاعات فوت آنها در بنیاد جانبازان ثبت شده بود(۸۳۰۴ مورد)، ۱۷۰۹ مورد به روش نمونه‌گیری تصادفی ساده مورد بررسی قرار گرفتند.

یافته‌ها: ۱۲۳۹ نفر(۰/۸۵%) متاهل و ۲۱۵ نفر(۷/۱۴%) مجرد بودند. میانگین درصد جانبازی ۷/۱۴% ± ۳/۲۴% بود. از نظر نوع مجروحیت ۴۸۶ نفر(۵/۲۸%) مجروحیت اعصاب و روان، ۱۱۶۷ نفر(۴/۶۸%) مجروحیت فیزیکی و ۳۷۱ نفر(۷/۲۱%) مجروحیت شیمیایی داشتند. بیش‌ترین علت فوت مربوط به بیماری‌ها(۴/۶۵%) و در درجه دوم حوادث و تصادفات(۷/۲۴%) بود. شایع‌ترین بیماری منجر به فوت، بیماری قلبی با شیوع ۰/۳۵% بود. کمیسیون پزشکی در ۱۷۰ مورد(۱/۱۰%) فوت را مرتبط با جنگ و در ۱۳۸۷ مورد(۴/۸۲%) فوت را غیر مرتبط با جنگ تشخیص داد. فراوانی نسبی علل مختلف مرگ و همچنین انواع بیماری‌های منجر به مرگ در جانبازان با انواع مختلف مجروحیت متفاوت بود، به گونه‌ای که فراوانی خودکشی در جانبازان اعصاب و روان(۲۱%) در مقایسه با جانبازان غیر اعصاب و روان(۳%) بیش‌تر بود(۰۵/۰ P< - تست مجذور کای). همچنین فراوانی بیماری ریوی از میان بیماری‌های منجر به مرگ در جانبازان شیمیایی(۳۲%) در مقایسه با جانبازان غیرشیمیایی(۱۹%) بیش‌تر بود(۰۵/۰ P< - تست مجذور کای). فاصله زمانی مجروحیت تا فوت نیز در گروه‌های مختلف جانبازی متفاوت بود(۰۵/۰ P< - ANOVA ).

نتیجه‌گیری کلی: نتایج این مطالعه نشان داد که بیش‌ترین علت منجر به فوت در جانبازان همچون جمعیت عمومی و بر خلاف پرسنل نظامی، بیماری‌ها است و سهم کمتری به حوادث مربوط می‌شود. تفاوت علل مرگ در متوفیان با انواع متفاوت مجروحیت، به معنی نیازهای بهداشتی متفاوت در گروه‌های مختلف جانبازان می‌باشد، که پیشنهاد می‌گردد مورد توجه مدیران بهداشت و درمان سازمان امور جانبازان قرار گیرد.


دکتر بهزاد صدری، دکتر مصطفی مداح، دکتر پوپک رحیم‌زاده باجگیران،
جلد ۱۲، شماره ۴۸ - ( ۶-۱۳۸۴ )
چکیده

    زمینه و هدف: تهوع و استفراغ بعد از عمل جراحی، یکی از عوارض مهم جراحی‌ها می‌باشد. شیوع این عارضه در لاپاراسکوپی ۴۰ تا ۷۵درصد ذکر شده است. با توجه به عواقب خطرناک تهوع و استفراغ پس از عمل جراحی، روش‌های مختلفی برای کنترل آن به کار می‌رود. طب سوزنی از دیرباز در چین مورد استفاده قرار می‌گرفته و امروزه تکنیک‌های جایگزین آن مثل طب فشاری در درمان بیماری‌ها به کار می‌رود. گزارش‌هایی مبنی بر کنترل تهوع و استفراغ بعد از عمل با اکوپرشر وجود دارد. روش بررسی: مطالعه انجام شده از نوع کارآزمایی بالینی تصادفی بود. هدف از این مطالعه تعیین میزان تأثیر این روش در کنترل تهوع و استفراغ است. در این مطالعه با محاسبه حجم نمونه ۸۸ خانم در سنین باروری که لاپاراسکوپی تشخیصی می‌شدند، افراد تحت مطالعه به دو گروه ۴۴ نفری به صورت تصادفی تقسیم شده و برای یک گروه دست‌بند طب فشاری(Acupressure) استفاده شد و برای گروه دیگر، مراقبت‌های معمول در نظر گرفته شد، سپس وقوع تهوع و استفراغ یک و شش ساعت پس از عمل جراحی و شدت آن در دو گروه ارزیابی و ثبت گردید و توسط تست‌های آماری Ch۲ و T-test مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته‌ها: سن و وزن در دو گروه اختلاف آماری معنی‌داری نداشت. به طور کلی، میزان وقوع تهوع و استفراغ ۲/۴۳درصد بوده است که در مرحله ریکاوری ۱۵درصد و در شش ساعت پس از عمل ۴۲درصد بود. ۸ نفر علایم خفیف، ۱۲ نفر متوسط و ۱۷ نفر علایم شدید داشتند. این مقادیر در اکوپرشر به ترتیب ۶، ۴، ۱۵، ۶، ۱۶ و ۵ نفر و در گروه شاهد ۶، ۴، ۲۲، ۸، ۲۲و ۱۲ نفر بود. اختلاف مشاهده شده در هیچ کدام از موارد معنی‌دار نبود. نتیجه‌گیری: بنابراین طب فشاری نقش مهمی در کنترل تهوع و استفراغ بعد از عمل ندارد ولی با توجه به کم هزینه بودن و نداشتن عارضه جانبی می‌توان آن را در کنار دیگر تمهیدات به کار برد.


دکتر سعید یزدانبخش، دکتر مصطفی صالحی،
جلد ۱۲، شماره ۴۸ - ( ۶-۱۳۸۴ )
چکیده

    زمینه و هدف: این مطالعه به صورت گذشته‌نگر در بیماان مبتلا به دیسپلازی مفصل ران که به روش استئوتومی کیاری در فاصله سال‌های ۱۳۸۰-۱۳۵۲ قرار گرفته‌اند انجام شده است این روش در بیمارانی به کار رفته که در آن‌ها پوشش سر به وسیله استابولوم مقدور نمی‌باشد. هدف اصلی از انجام این مطالعه در درجه اول بررسی نتایج دراز مدت استئوتومی کیاری در بیماران یاد شده و در درجه بعدی تاثیر آن بر درد، لنگیدن دامنه حرکت مفصل و عوارض زایمانی می‌باشد. روش بررسی: ۵۰ بیمار از لحاظ کلینیکی و رادیولوژیکی مورد مطالعه قرار گرفتند که ۴ بیمار به علت نداشتن پیگیری از مطالعه حذف شدند، در نتیجه ۵۳ هیپ در ۴۶ بیمار جهت مطالعه آماده بودند که در ۳۹ مورد یک طرفه و در ۷ مورد دو طرفه بودند. میانگین سن بیماران ۶/۱۲ سال و میانگین پیگیری ۷۴ ماه بود. یافته‌ها: نتایج عمل با Harris hip score قبل و بعد از عمل مورد ارزیابی قرار گرفت که در ۳۱ مورد عالی، در ۹ مورد خوب، در ۴ مورد متوسط و در ۲ مورد بد بود. متوسط Harris hip score بعد از عمل ۹۲ بود. نتیجه‌گیری: به طور کلی چنین نتیجه گرفته شد که عمل کیاری در این بیماران در صورت انتخاب صحیح بیمار نتایج خوبی دارد. درد در بیشتر بیماران از بین رفته و یا کاهش قابل ملاحظه پیدا کرد. لنگیدن در اکثر موارد از بین رفته یا به طور محسوس کاهش یافت، دامنه حرکتی مفصل بهبود یافته و حفره استابولوم با استخوان و وسعت کافی آماده عمل جراحی تعویض مفصل در صورتی که در آینده لازم باشد می‌گردد.


دکتر کوروش کبیر، دکتر مرضیه نجومی، دکتر مصطفی متفکر، دکتر اختر جمالی، دکتر محمود صدربافقی،
جلد ۱۳، شماره ۵۰ - ( ۱-۱۳۸۵ )
چکیده

    زمینه و هدف: انفارکتوس حاد میوکارد، تظاهر وخیمی از بیماری عروق کرونر می‌باشد که مرگ و میر و ناتوانی بالایی را به دنبال دارد. کاهش روند مرگ و میر بیماری‌های قلب و عروق، در ارتباط با بهبود روش‌های تشخیصی و درمانی است. با این وجود، نتایج نشان می‌دهند، بسیاری از بیماران از دریافت درمان‌های مناسب محروم می‌مانند. پژوهش حاضر با هدف بهبود کیفیت مراقبت بیمارستانی بیماران انفارکتوس حاد میوکارد در یک بیمارستان آموزشی اجرا گردید. روش بررسی: مطالعه در ۳ مرحله توسط طراحی قبل و بعد(Time-Series) اجرا شد. در مرحله اول وضعیت موجود بیمارستان از نظر معیارهای کیفیت مراقبت بیماران انفارکتوس میوکارد در ۱۴۳ بیمار طی مدت یک سال(۱۳۸۲) بررسی شد. نمونه‌ها به صورت Seqential وارد مطالعه شدند. در مرحله دوم با تشکیل بحث گروهی، پسخوراند نتایج، تدوین کتابچه و تابلوهای خطوط راهنمای درمان و در دسترس قرار دادن آن‌ها، مداخله مناسب انجام شد. در نهایت بررسی مجدد در مدت ۴ ماه از سال ۱۳۸۳ بر روی ۴۲ بیمار صورت گرفت. از آزمون‌های آماری Chi-square، Fishers’ exact Test جهت تجزیه و تحلیل داده‌ها استفاده شد. یافته‌ها: در بررسی وضع موجود، تجویز آسپرین و مسدود کننده گیرنده بتا در ورود به ترتیب در ۱/۸۶ و ۷۹ درصد بیماران واجد شرایط اجرا شده بود. برای ۵/۵۰ درصد بیمارانی که ترومبولیز انجام شده بود، داروی ترومبولیتیک در کمتر از ۳۰ دقیقه از ورود شروع شده و میانگین زمان ورود به بیمارستان تا شروع ترومبولیتیک ۳۸/۴۴ دقیقه بود. در مدت بستری، برای هیچ یک از بیماران مشاوره ترک سیگار انجام نشده و ۳/۴۴ درصد از بیماران قبل از ترخیص، اکوکاردیوگرافی شده بودند. در هنگام ترخیص، آسپرین و مسدود کننده گیرنده بتا به ترتیب برای ۹/۴۱ و ۶/۳۶ درصد بیماران واجد شرایط و در ۲۰ درصد بیماران نارسایی قلب در زمان ترخیص، مهار کننده آنزیم مبدل آنژیوتانسین تجویز شده بود. مرگ و میر بیمارستانی بیماران اندکی از تعداد مورد انتظار بالاتر(میزان نسبی مرگ: ۱۲/۱) بود. در بررسی مجدد و مقایسه با وضع موجود، بهبود معنی‌داری در معیارهای توصیه مشاوره ترک سیگار، انجام اکوکاردیوگرافی، تجویز آسپرین، مسدود کننده گیرنده بتا و مهار کننده آنزیم مبدل آنژیوتانسین در زمان ترخیص حاصل شد. بهبود ایجاد شده در معیارهای تجویز آسپرین و مسدود کننده گیرنده بتا در ورود معنی‌دار نبود. نتیجه‌گیری: نتایج مطالعه فوق نشان داد که فرصت‌های زیادی برای ارتقای فرایند درمان وجود دارد، انجام برنامه بهبود کیفیت برای رسیدن به وضعیت مطلوب‌تر موثر است و اجرای مستمر آن در این بیمارستان و آغاز آن در سایر مراکز پیشنهاد می‌گردد.


دکتر حسن اتوکش، دکتر مصطفی شریفیان، دکتر عباس بصیری، دکتر ناصر سیم‌فروش، دکتر رزیتا حسینی، دکتر نادر صدیق، دکتر پدرام گلناری، مهدی رضایی، سیدمحمد فرشته‌نژاد،
جلد ۱۳، شماره ۵۱ - ( ۳-۱۳۸۵ )
چکیده

    زمینه و هدف: در گذشته بیماران مبتلا به نارسایی مرحله انتهایی کلیه(ESRD=End stage renal disease) و اختلالات دستگاه ادراری تحتانی به طور همزمان گروه پرخطر برای پیوند کلیه در نظر گرفته می‌شدند. برای بررسی میزان بقا کلیه پیوندی در این گروه، ۴۸ بیمار مبتلا به اختلالات دستگاه ادراری تحتانی که بین سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۸۲ تحت پیوند کلیه در بیمارستان لبافی‌نژاد قرار گرفته بودند،در این مطالعه مورد ارزیابی قرار گرفتند. روش بررسی: مطالعه به صورت گذشته‌نگر و هم‌گروهی بود. میانگین سن در هر دو گروه بیماران مبتلا به آنومالی‌های دستگاه ادراری تحتانی و در گروه کنترل، ۵/۱۱ سال بود. ۳۵% بیماران، دختر و ۶۵% بیماران، پسر بودند. اختلالات اورولوژی در این بیماران عبارت بودند از: ۴ بیمار مبتلا به PUV(Posterior urethral valve)، ۴ بیمار مبتلا به انسداد حالب و ۴۰ بیمار مبتلا به مثانه نوروژن. یافته‌ها: در گروه کنترل، رد پیوند فوق حاد(Hyper-acute rejection) در ۳/۲% بیماران، رد پیوند حاد در ۵۹% بیماران و رد پیوند مزمن در ۳۵% بیماران دیده شد. در بیمارانی که مبتلا به آنومالی‌های دستگاه ادراری بودند، رد پیوند فوق حاد در ۸%، رد پیوند حاد در ۷۵% و رد پیوند مزمن در ۵/۳۹% بیماران دیده شد. البته از نظر آماری تفاوت قابل توجهی بین این دو گروه از این نظر وجود نداشت(در مورد رد پیوند فوق حاد ۱۱/۰=p، در مورد رد پیوند حاد ۵۲/۰=p و در مورد رد پیوند مزمن ۲۹/۰=p محاسبه شد). پیوند در ۳۳%( ) بیماران مبتلا به LUTA(Lower urinary tract anomaly) نارسا شد و از این نظر با گروهی که این آنومالی‌ها را نداشتند، تفاوت قابل توجهی وجود نداشت. میانگین زمان بقا در کلیه پیوندی در بیماران فوق، ۶ سال بود که در مقایسه با گروه کنترل که ۳/۷ سال بود، اختلاف معنی‌داری نداشت(۷/۰=p). بقا کلیه پیوندی در بیماران مبتلا به LUTA در سال اول ۹۰%، در سال سوم ۷۶%، در سال پنجم ۶۵% و در سال هفتم ۴۰% بود. در حالی که در گروه کنترل بقا کلیه پیوندی در سال اول ۸۸%، در سال سوم ۷۳%، در سال پنجم ۷۰% و در سال هفتم ۴۹% بود. نتیجه‌گیری: براساس این مطالعه، بقا کلیه پیوندی در بیمارانی که اختلالات دستگاه ادراری تحتانی دارند تفاوت بارزی با بیمارانی که فاقد این آنومالی‌ها هستند، ندارد.


دکتر مهرداد پورجعفر، دکتر ایرج کریمی، دکتر سیاوش شریفی، دکتر سعید سلامی، دکتر مصطفی شخص‌نیایی،
جلد ۱۴، شماره ۵۵ - ( ۴-۱۳۸۶ )
چکیده

    زمینه و هدف: جراحی در ناحیه شکم می‌تواند به چسبندگی‌های داخل شکمی و عوارض جانبی متعدد و حتی مرگ منجر شود؛ بنابراین دانشمندان برای جلوگیری از این معضل، روشهای مختلفی پیشنهاد کرده‌اند که استفاده از هپارین به عنوان مهار کننده‌ مسیر انعقاد، یکی از آنها می‌باشد. هدف از این مطالعه، مقایسه روشهای مختلف تجویز هپارین سدیم در پیشگیری از چسبندگی بعد از عمل جراحی در محوطه شکمی بود. روش بررسی: در این مدل تجربی، ۴۰ خوکچه هندی، به طور اتفاقی به ۸ گروه مساوی در ۲ دسته چهارتایی(۴-۱)A و (۴-۱)B تقسیم شدند. گروه ۱A و ۱B به عنوان شاهد منفی در نظر گرفته شدند و هیچ داروی هپارینی دریافت نکردند. بعد از بیهوشی، شکافی به طول ۵/۱ سانتی‌متر در خط میانی شکم، ایجاد شد و در روده‌ها و صفاق، التهاب القاء گردید، سپس در دسته (۴-۱)B، با تلقیح داخل صفاقی cfu۱۰۰ (۱۰۰ clony forming unit) باکتری اشریشیاکلی، عفونت تجربی القاء گردید. سپس محل جراحی بخیه شد. گروه ۲A و ۲B، روزی یکبار تا ۳ روز هپارین با دوز ۸۰ میلی‌گرم به ازای هر کیلوگرم به صورت زیرپوستی و گروه ۳A و ۳B، یک دوز ۱۰۰ واحدی هپارین به صورت داخل صفاقی دریافت کردند و گروه ۴A و ۴B، روزی یکبار تا ۳ روز هپارین استاندارد با دوز ۸۰ میلی‌گرم به ازای هر کیلوگرم به صورت زیرپوستی توام با یک دوز ۱۰۰ واحدی هپارین به صورت داخل صفاقی دریافت کردند. ۲۱ روز پس از جراحی، خوکچه‌ها به روش انسانی، معدوم و میزان چسبندگی‌های صفاقی و واکنش‌های التهابی و ترمیمی بررسی شد. نتایج با تست آماری Fisher exact test و نرم‌افزار آماری Sigma Stat مورد بررسی قرار گرفت. یافته‌ها: چسبندگی‌های صفاقی و واکنش‌های التهابی در گروه‌های آزمایش در مقایسه با گروه‌های کنترل، کاهش معنی‌داری داشت(۰۵/۰P<)، ولی هیچ تفاوت معنی‌داری بین گروه‌های آزمایشی مشاهده نشد(۰۵/۰P>). نتیجه‌گیری: این نتایج نشان می‌دهد، تجویز هپارین به صورت زیرپوستی، داخل صفاقی و تجویز توأم آنها، بدون تفاوت‌های معنی‌دار آماری، در کاهش چسبندگی و واکنش‌های التهابی در التهاب عفونی و غیرعفونی صفاق موثرند؛ بنابراین با توجه به آسان‌تر بودن روش تجویز داخل صفاقی، روش اخیر برای جلوگیری از چسبندگی بعد از اعمال جراحی، توصیه می‌گردد.


دکتر مهرداد پورجعفر، دکتر ایرج کریمی، دکتر ایمان سرائیان، دکتر مصطفی شخص‌نیایی، دکتر خلیل بدیعی،
جلد ۱۴، شماره ۵۶ - ( ۸-۱۳۸۶ )
چکیده

    زمینه و هدف: سیر، گیاهی دارویی می‌باشد که از دیرباز در جوامع مورد استفاده دارویی قرار می‌گرفته است. با توجه به صدمات مسمومیت با سرب مخصوصاً به بافتهای حیاتی مانند کبد، کلیه، مغز، استخوان و سیستم خونساز و همچنین به علت عوارض جانبی اکثر داروهایی که برای درمان مسمومیت با سرب بکار می‌روند، انجام تحقیقاتی جدید برای یافتن داروهای کم خطرتر جهت پیگیری و درمان مناسب آن، لازم به نظر می‌رسد. هدف از این مطالعه، بررسی اثر تجویز سیر و قرص سیر در جلوگیری از تجمع سرب در برخی بافتهای مهم می‌باشد. روش بررسی: ۳۰ قلاده سگ نژاد مخلوط نر(وزن: ۱۲-۹ کیلوگرم و سن: ۹-۶ ماه) به طور اتفاقی به ۶ گروه پنج‌تایی(۴ گروه آزمایشی، یک گروه شاهد مثبت و یک گروه شاهد منفی) تقسیم شدند. گروه‌های آزمایشی(A و B) و گروه شاهد مثبت(C)، در مدت یک ماه، روزانه ۵ میلی‌گرم استات سرب به ازای هر کیلوگرم از وزن دریافت کردند و گروه‌های A۱، A۲، B۱ و B۲ به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به ترتیب ۸/۱ و ۴/۱ قرص سیر، ۲۵۰ و ۵۰۰ میلی‌گرم سیر تازه دریافت کردند. گروه D به عنوان گروه شاهد منفی، در مدت یک ماه آزمایش، هیچ ماده‌ای دریافت نکرد. نتایج بدست آمده، با تست Dunnet از روش آماری Kruskal-wallis One Way Analysis of Variance on Ranks مورد بررسی قرار گرفتند. یافته‌ها: کاهش بار سرب سرم در گروه‌های B۱ و B۲ نسبت به گروه C، معنی‌دار بود(۰۵/۰P<)، ولی در گروه A۱ و A۲ معنی‌دار نبود(۰۵/۰P>). در بافت کلیه، کاهش سرب همه گروه‌ها بجز گروه A۱ و در بافت کبد و استخوان، کاهش سرب همه گروه‌ها نسبت به گروه C، معنی‌دار بود(۰۵/۰P<). نتیجه‌گیری: مطالعه حاضر نشان می‌دهد که تجویز حداقل ۲۵۰ میلی‌گرم سیر تازه به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن به صورت روزانه، می‌تواند میزان سرب سرم، بافت کلیه، کبد و استخوان را کاهش دهد ولی دوز مشابه از قرص سیر، روی سرم و کلیه موثر نیست. به هر حال، تجویز حداقل ۵۰۰ میلی‌گرم از قرص به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن به صورت روزانه، بر بافت کلیه نیز موثر است.


دکتر حسن اتوکش، دکتر رزیتا حسینی، سیدمحمد فرشته‌نژاد، شمیلا فرامرزی، دکتر عباس بصیری، دکتر ناصر سیم‌فروش، دکتر مجید چالیان، دکتر سمیه جزایری، دکتر حمید چالیان، دکتر مصطفی شریفیان ،
جلد ۱۵، شماره ۰ - ( بهار ۱۳۸۷ )
چکیده

    زمینه و هدف: کارکرد دیررس کلیه پیوندی یا(DGF)Delayed Graft Function، به طور کلی با اولیگوری یا نیاز به دیالیز در هفته اول بعد از پیوند مشخص می‌شود. این پدیده، می‌تواند پیامدهای زودرس و یا دیررس برای بقای پیوند آلوگرافت داشته باشد. تاکنون، مطالعات محدودی درمورد عملکرد دیررس کلیه پیوندی(DGF) و عوارض آن در پیوند کلیه کودکان انجام شده‌است که اکثر این مطالعات، تاثیر DGF را تنها بر کارکرد کوتاه مدت کلیه پیوندی قابل توجه دانسته‌اند. ازاین‌رو، این مطالعه با هدف بررسی اثرات کوتاه مدت و بلند مدت کارکرد دیررس کلیه پیوندی(DGF) بر بقای پیوند در کودکان تحت پیوند کلیه انجام گرفت. روش بررسی: این مطالعه، به روش هم‌گروهی تاریخی(historical cohort) بر روی ۲۳۰ کودک که بین سال‌های ۱۳۶۴ تا ۱۳۸۴ در بیمارستان لبافی‌نژاد شهر تهران تحت پیوند کلیه قرار گرفتند، انجام شد. بیماران به ۲ گروه تقسیم شدند: گروه Aیا «مورد» شامل ۴۷ کودک که دارای کارکرد دیررس کلیه پیوندی(DGF) بودند و گروه B یا «شاهد» شامل ۱۸۳ کودک بدون کارکرد دیررس کلیه پیوندی(DGF). در این مطالعه، عوامل خطر DGFو اثرات آن روی عملکرد کلیه در طی یک سال اول، بقای طولانی مدت پیوند و عوارض پس از پیوند مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت. در آنالیز تحلیلی داده‌ها از Kaplan–Meier و مدل Logistic regression استفاده شد. یافته‌ها: شیوع از دست رفتن کلیه پیوندی در انتهای این مطالعه، به طور واضحی در گروه DGF (دارای کارکرد دیررس کلیه پیوندی) شایعتر است(۲/۵۳% در برابر ۴/۲۲% و ۰۰۱/۰>P). میانگین مدت بقاء پیوند(۴۱/۱۲ SEM=) ۵۲/۷۶ ماه در گروه A(دارای DGF) و(۱۷/۶=SEM) ۲/۱۳۴ ماه درگروه B(بدون DGF) می‌باشد(۰۰۱/۰> P). همچنین، میزان بقای پیوند در کودکان بدون DGF، ۹/۹۴% در سال اول، ۹/۹۱% در سال سوم، ۹/۸۳% در سال پنجم ، ۲/۷۹% در سال هفتم و ۷۲% در سال دوازدهم بعد از پیوند بوده است. درحالی که در بیماران دارای DGF ، %۶/۷۵ در سال اول، %۲/۵۳ در سال سوم، ۲/۴۷% در سال پنجم و ۹/۳۱% در سال هشتم بعد از پیوند بوده است. دیالیز قبل از پیوند(۰۳۹/۰=P)، رد پیوند حاد (۰۰۱/۰>P)، پروتکل تضعیف سیستم ایمنی فاقد Celcept(۰۰۱/۰>P) و وجود DGF(۰۰۱/۰>P) عوامل خطر بارز برای از دست رفتن کلیه پیوندی در آینده شناخته شدند. نتیجه‌گیری: نتیجه مطالعه حاضر نشان می‌دهد که کارکرد دیررس کلیه پیوندی به طور مشخص و مستقل روی بقای پیوند اثر سوء می‌گذارد و نتایج کوتاه مدت و بلند مدت پیوند را بدتر می‌کند. ازاین‌رو، به نظر می‌رسد جلوگیری از بروز کارکرد دیررس کلیه پیوندی (DGF) یکی از مهمترین فاکتورها در پیشرفت بقای پیوند کلیه است.


دکتر نور امیرمظفری، دکتر فریده قاضی، دکتر امرا... مصطفی‌زاده ، دکتر علی مصطفائی، دکتر رمضان رجب‌نیا،
جلد ۱۵، شماره ۰ - ( بهار ۱۳۸۷ )
چکیده

    زمینه و هدف: بروسلوز، یکی از مهمترین بیماریهای مشترک بین انسان و دام است که بر اثر آلودگی با باکتری‌های جنس بروسلا(بخصوص بروسلاملی‌تنسیس) به وجود می‌آید. وقتی بروسلا در معرض افزایش درجه حرارت قرار می‌گیرد، پروتئین‌های شوک حرارتی سنتز می‌کند. در این مطالعه، بروسلاملی‌تنسیس تحت شوک حرارتی در حرارتهای مختلف قرار می‌گیرد که تحت این شوک‌ها، (hsp)Heat Shock Proteinها سنتز می‌شوند. سپس با استفاده از روش SDS-PAGE، الگوی سنتز hspها بررسی می‌شود. با استفاده از روش وسترن بلات، ایمونوژنیسیته hsp(hsp۶۰) در مقابل سرم انسان بیمار و کنترل، مورد بررسی قرار می‌گیرد. هدف از این پژوهش، بررسی خصوصیات پاسخ شوک حرارتی در بروسلاملی‌تنسیس پس از شوک در حرارتهای مختلف است. روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی تحلیلی می‌باشد. ۵ باکتری بروسلاملی‌تنسیس از انسان جدا شد. سپس باکتری‌ها تحت شوک‌های حرارتی در ۳۹، ۴۰ و ۴۲ درجه سلسیوس قرار گرفتند. استخراج پروتئین‌های بروسلا با سدیم دود سیل سولفات و لیزوزیم انجام شد. الکتروفورز در ژل پلی‌اکریل‌آمید در حضور سدیم دود سیل سولفات(SDS-PAGE) براساس روش لامی با بعضی تغییرات انجام گرفت. در نهایت با استفاده از روش وسترن‌بلات، ایمونوژنیسیته hsp(hsp۶۰) در مقابل سرم انسان بیمار(مبتلا به بروسلوز) و کنترل مورد بررسی قرار گرفت. یافته‌ها: نتایج SDS-PAGE نشان داد که باندهای پروتئینی در محدوده وزنی ۱۰۰-۱۰ کیلودالتون قرار داشتند. عمده‌ترین باندهای پروتئینی، در محدوده وزنی ۷۵-۴۵ و ۳۰-۲۰ و ۲۰-۱۴ کیلودالتون قرار دارند. در باکتری‌های کنترل در محدوده ۶۰ کیلودالتون، باندی مشاهده می‌شود که hsp۶۰ می‌باشد که در حالت طبیعی(کنترل) مقدار آنها کم بود ولی در باکتری‌های شوک دیده، مقدار تولید آنها افزایش قابل چشمگیری داشته است. در واکنش پروتئین‌های پیکره بروسلاملی‌تنسیس شوک دیده با سرم افراد بیمار با وسترن بلات، چندین باند پروتئینی دیده می‌شود که در واکنش با سرم افراد کنترل، دیده نمی‌شود و در محدوده ۱۰، ۶۰ و ۱۰۰ کیلودالتون می‌باشد. در واکنش پروتئین‌های پیکره بروسلاملی‌تنسیس شوک ندیده با سرم افراد بیمار، چندین باند پروتئینی دیده می‌شود که در واکنش پروتئین‌های با سرم افراد کنترل دیده نمی‌شود. نکته قابل توجه در واکنش پروتئین‌های پیکره بروسلاملی‌تنسیس شوک دیده با سرم افراد بیمار، وجود باند در ناحیه ۶۰ کیلودالتونی در تمام نمونه‌هاست که این باند در واکنش پروتئین‌های پیکره بروسلاملی‌تنسیس شوک ندیده با سرم افراد بیمار، در بعضی نمونه‌ها دیده نمی‌شود یا ضعیف‌تر می‌باشد. در شوک‌های حرارتی ۴۰ و ۳۹ درجه سلسیوس، اختلافی در باندهای پروتئینی در SDS-PAGE در مقایسه با کنترل مشاهده نشده است. نتیجه‌گیری: نتایج بدست آمده در SDS-PAGE و وسترن بلاتینگ پروتئین‌های باکتری شوک دیده با سرم افراد بیمار و کنترل، نشان‌دهنده افزایش سطح تولید hspها در شرایط شوک و ایمونوژن بودن آنها به خصوص hsp۶۰ می‌باشد و بیانگر واکنش سرولوژیک بدن انسان در مقابل hsp۶۰ می‌باشد. احتمالاً می‌توان از hsp۶۰ به عنوان آنتی‌ژن در تست الایزا یا در طراحی واکسن‌‌های زیرواحد استفاده کرد.


دکتر نکیسا هومن، دکتر حسن اتوکش، دکتر عباس مدنی، دکتر سیدطاهر اصفهانی، دکتر مصطفی، دکتر معصومه شریفیان، محکم، دکتر علی مهدوی، دکتر نعمت‌ا... عطایی، دکتر پروین محسنی، فاطمه قلی‌خانی، الهه لطیف،
جلد ۱۵، شماره ۰ - ( بهار ۱۳۸۷ )
چکیده

    زمینه و هدف: درمان شیرخواران مبتلا به نارسایی مزمن کلیه دیالیز صفاقی، همودیالیز یا پیوند کلیه می‌باشد. متاسفانه، دو روش آخر در سنین شیرخواری با مشکلات تکنیکی زیادی همراه است. لذا برای رسیدن به وزن و سن مناسب، لازم است تا شیرخواران تحت درمان دیالیز صفاقی مزمن قرار گیرند. تهیه اطلاعات ملی در اکثر کشورها، در ارتقا کیفیت مراقبت بیماران تحت دیالیز صفاقی مزمن نقش بسزایی داشته است. هدف از این مطالعه بررسی چند مرکز به منظور بررسی اپیدمیولوژیک کودکان ایرانی بود. روش بررسی: اطلاعات کودکان تحت دیالیز صفاقی مزمن، از ۱۳۷۲ لغایت ۱۳۸۳ از سه مرکز علی‌اصغر(ع)، مفید و مرکز طبی کودکان به طور گذشته‌نگـر استخـراج شـد. میزان بـروز پریتونیـت و بقای بیمار محاسبـه شـد. از آزمون‌های آماری T-student (جهت مقایسـه میانگیــن)، Chi square(جهــت مقایســـه فـراوانـی)، Kaplan Mayer(جهـت تعییـن بقــا)، Cox regression (جهت تعیین فاکتورهای موثر در بقا) و Correlation(جهت تعیین ارتباط بین متغیرها) استفاده شد. ۰۵/۰P< معنی‌دار تلقی شد. یافته‌ها: ۵۷ کودک(۲۷ دختر و ۳۰ پسر) با میانگین سنی ۳/۳۲ ماه(محدوده سنی ۱۵۶-۰۸/۰ ماه) در مطالعه قرار گرفتند. بیماری‌های ارثی کلیه(۵/۱۰%)، بیماریهای سیستیک کلیه(۸/۲۲%)، گلومرولوپاتی اولیه(۲/۳۳%)، اروپاتی(۳/۱۴%)، دیسپلازی کلیه(۷/۸%) و علل متفرقه یا نامشخص(۵/۱۰%) علل نارسایی مزمن کلیه را تشکیل می‌دادند. ۹۹ کاتتر دیالیز صفاقی با روش جراحی تعبیه شد. شایعترین عوارض غیرعفونی، فتق و نشت مایع دیالیز صفاقی بوده اسـت. بـروز پریتونیـت ۸۵/۱:۴ بیمار مـاه درمان بوده است. از نظر آماری شیوع پریتونیت با سن کمتـر از ۱۲ ماه، وجود کاتتــر صاف تنکهــوف، پاییـن بـودن وزن و (BMI)Body Mass Index هنگام کاتترگذاری، ارتباط معنی‌دار داشت(۰۱/۰=P). نتایج کشت مایع دیالیز صفاقی در ۳۲% میکروارگانیسم‌های گرم مثبت، ۲۸% گرم منفی، ۳۰% کشت منفی و ۱۰% قارچ بوده است. بروز پریتونیت قارچی با تعداد حملات پریتونیت و زمان بروز اولین پریتونیت، ارتباط آماری معنی‌داری داشته است(۰۱/۰=P). میانگین بقای بیماران ۹/۰ سال بوده است(۱۶/۱-۶/۰:CI۹۵%). ۱۴% به دیالیز صفاقی ادامه دادند، ۸/۸% پیوند و ۷% به همودیالیز منتقل شدند. بازگشت عملکرد کلیه در ۵/۱۰% بیماران رخ داد. ۹/۵۷% کودکان فوت نمودند و ۸/۱% بیماران مراجعه مجدد نداشتند. نتیجه‌گیری: با توجه به شیوع بالای موربیدیتی و مرگ و میر در گروه کودکان تحت دیالیز صفاقی مزمن، آموزش به والدین و پرسنل پزشکی و ایجاد تیم دیالیز صفاقی شامل پزشک، پرستار، مددکار اجتماعی، روانپزشک و متخصص تغذیه به منظور بهتر نمودن پیش‌آگهی بیماران الزامی است.


دکتر سید مهدی مدرس‌زاده، دکتر خلیل قاسمی فلاورجانی، دکتر مهران صالحیان، دکتر مصطفی سلطان سنجری، دکتر نادر صدیق،
جلد ۱۶، شماره ۰ - ( تابستان ۱۳۸۸ )
چکیده

  زمینه و هدف: عوامل خطرزای متعددی برای ابتلا به نوروپاتی قدامی عصب بینایی غیر شریانی (NAION=Nonarteritic Anterior Ischemic Optic Neuropathy) دخیل دانسته شده‌اند ولی عامل اصلی ایجاد این بیماری همچنان ناشناخته مانده است. هدف از این مطالعه بررسی فراوانی بیماری‌های سیستمیک در بیماران مبتلا به نوروپاتی قدامی عصب بینایی غیر شریانی مراجعه‌کننده به بیمارستان حضرت رسول اکرم (ص) با توجه به فقدان مطالعه مشابه در ایران بوده است.

  روش بررسی: در این مطالعه که از مقطعی گذشته‌نگر بود، کلیه مراجعین مبتلا به NAION که از آغاز سال ۱۳۸۲ تا پایان سال ۱۳۸۴ به درمانگاه چشم بیمارستان حضرت رسول (ص) مراجعه کردند، وارد مطالعه شدند و از نظر مشخصات دموگرافیک و انواع بیماری‌های سیستمیک شامل دیابت، فشار خون بالا، هیپر لیپیدمی، بیماری‌های کلیوی و بیماری‌های روماتولوژیک، مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات از پرونده بیماران گردآوری شد و با نرم‌افزار spss آنالیز شد. مقایسه درونی و نیز مقایسه اطلاعات مربوط به شیوع دیابت و فشار خون بالا در این مبتلایان، با شیوع این دو بیماری سیستمیک در جمعیت عمومی ایران صورت گرفت. داده‌ها با آزمون مجذور کای آنالیز شدند.

  یافته‌ها: در کل ۵۱ بیمار وارد مطالعه شدند که میانگین سنی آن‌ها ۹۳/۹±۰۵/۵۱ سال بود. در ۶/۲۱% از بیماران، درگیری دو طرفه چشم‌ها مشاهده شد. نسبت زن به مرد تقریباً برابر بود. شایع‌ترین بیماری‌های سیستمیک به ترتیب دیابت، فشارخون بالا، هیپرلیپیدمی و بیماری کلیوی با شیوع ۲/۳۹%، ۳/۳۷%، ۵/۳۵% و ۹/۳% بودند. شیوع فشار خون در نمونه‌های این طرح در محدوده بالای ۴۵ سال به طرز معنی‌داری بیشتر از جامعه ایرانی بود
( p=۰,۰۰۴ ). همچنین شیوع دیابت نیز از جمعیت تهران بالاتر بود ( p<۰.۰۰۱ ).

  نتیجه‌گیری: دیابت، فشار خون بالا، هیپرلیپیدمی و بیماری کلیوی، بترتیب شایع‌ترین بیماری‌های سیستمیک همراه با NAION هستند. در بررسی مبتلایان به NAION ، به این بیماری‌ها نیز باید توجه کرد.


‌دکتر مصطفی سلطان سنجری، ‌دکتر خلیل قاسمی فلاورجانی، ‌دکتر سیامک شکرالهی، ‌دکتر علیرضا فروتن، ‌دکتر پژمان بختیاری، ‌دکتر محمد جعفر قائم پناه،
جلد ۱۶، شماره ۰ - ( بهمن ۱۳۸۸ )
چکیده

    زمینه و هدف: تغییرات عیوب انکساری پس از جراحی استرابیسم  و تاثیر کشش عضلات خارج چشمی در توپوگرافی قرنیه به عنوان عامل زمینه‌ای در ایجاد آن پیشتر مطرح بوده است.با توجه به آنکه  اغلب مطالعات پیشین با جراحی سنتی و مدت پیگیری کوتاه‌مدت همراه بوده است و تغییرات همزمان سیکلورفرکشن و توپوگرافی قرنیه مورد توجه قرار نگرفته،این مطالعه طرح‌ریزی شده است تا تغییرات رفراکتیو و توپوگرافیک قرنیه پس از جراحی استرابیسم به طریقه هنگ بک بررسی شود.

روش بررسی: طی یک مطالعه بصورت گزارش موارد، مداخله‌ای و آینده‌نگر، ۵۳ چشم از ۳۳ بیمار که کاندید عمل جراحی استرابیسم عضلات افقی به روش هنگ بک بودند، وارد مطالعه شدند. سیکلورفراکشن با اتورفراکتومتر و توپوگرافی قرنیه  قبل عمل و ۲ هفته، ۲ ماه و ۶ ماه پس از عمل انجام شد. داده‌ها با نرم‌افزار SPSS v,۱۵ و با استفاده از تستهای آماریt  وchi square  آنالیز شدند.

یافته‌ها: میانگین سنی و انحراف معیار ۲/۱۰ ± ۷/۱۷ بیماران بود. از این تعداد ۱۸ مورد ریسس رکتوس داخلی، ۱۸ مورد ریسس رکتوس خارجی و باقی موارد ریسس همراه ریزکت انجام شد. مقادیر معادل کروی (Spherical Equivalent) ابتدا در ۲ هفته به سمت میوپی شیفت کرده و در ۲ ماه هایپروپی ایجادشده و سپس در ۶ ماه مقادیر مجدداً به سمت صفر نزدیک شد(در تمامی موارد (٠٥/٠P>‌). میانگین آستیگماتیسم القا شده در جراحی، محاسبه شده توسط سیکلورفراکشن در ۲ هفته، ۲ ماه و ۶ ماه پس از عمل در مقایسه با قبل از عمل به ترتیب ۵۲/۰±  ۱۷/۰ ، ۶۲/۰±  ۳۵/۰ و ۲۷/۰ ±  ۱۱/۰ بود ( در تمامی موارد ۰۵/۰ P<). شیفت کلی محور سیلندر منفی به سمت ۱۸۰ بود (به ترتیب ۲، ۲۴، و ۱۵ درجه). میانگین آستیگماتیسم القا شده محاسبه شده توسط توپوگرافی به ترتیب ۹۷/۰±‌۱۶/۰، ۲/۱±  ۵۳/۰ و ۶۳/۰±  ۲۹/۰ بود (۰۵/۰ P<). به طور کلی شیفت مریدین Flat به سمت ۱۸۰ درجه بود (به ترتیب ۳۰، ۲۵ و ۷ درجه). مقایسه تغییرات آستیگماتیسم ایجادشده در توپوگرافی و رفراکشن نشان داد که اختلاف معنی‌داری بین این دو مقدار در هفته دوم وجود دارد (٠٥/٠P>‌) که در ۲ ماه و ۶ ماه دیده نمی‌شود.

نتیجه‌‌گیری: جراحی هنگ بک  می‌تواند باعث تغییرات انکساری و ایجاد آستیگماتیسم گردد که ممکن است به علت تغییرات قرنیه‌ای باشد. تغییرات القا شده از جراحی در ۲ ماه به حداکثر می‌رسد و بر خلاف تصورات قبلی این تغییرات با وجود کاهش، حداقل تا ۶ ماه پایدار می‌ماند


مهدی مقدسی، عاطفه حسینی نسب، امیر شیرعلی، مصطفی سلطان سنجری،
جلد ۱۸، شماره ۸۷ - ( ۶-۱۳۹۰ )
چکیده

  زمینه و هدف: تشخیص به موقع بروز ناتوانی در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس اهمیت به سزایی دارد. هدف این مطالعه بررسی نتایج حاصل از استفاده از روش توموگرافی شبکیه هیدلبرگ Heidelberg Retinal Tomography) = HRT ) در اندازه گیری ضخامت لایه عصبی شبکیه به عناون شاخصی برای پیش گویی سیر بیماری مالتیپل اسکلروزیس و هم چنین ارتباط آن با میزان ناتوانی کلینیکی این بیماران می باشد.

  روش کار: در این مطالعه مقطعی - توصیفی، ۶۹ بیمار مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس که بر اساس معیارهای تجدید نظر شده مک دونالد دارای شرایطی کامل جهت تشخیص بیماری بودند، مورد معاینه دقیق نورولوژیک قرار گرفته و مقیاس EDSS ( Expanded Disability Status Scale ) برای آن ها محاسبه شد. هم چنین اطلاعات مربوط به شدت بیماری، تعداد حملات که منجر به بستری شدن در بیمارستان شده، سابقه نوریت اپتیک( Optic Neuritis ON= ) ، مصرف اینترفرون و مدت مصرف آن، نوع اینترفرون مصرفی ثبت شد و بیماران جهت اندازه گیری ضخامت لایه عصبی شبکیه به روش HRT به درمانگاه چشم پزشکی بیمارستان ارجاع شدند. نهایتا اطلاعات توسط نرم افزار SPSS V,۱۸ مورد تحلیل قرار گرفت و سطح معنی داری کمتر از ۰۵/۰ در نظر گرفته شد. ) ۶۶/۰= (P

  یافته ها: بیماران از ۱۷ تا ۵۹ سال سن داشتند، میانگین شاخص EDSS به‏ترتیب برای مردان و زنان برابر ۶۹/۲ و ۸۶/۲ می‏باشد که تفاوت معنی‌داری نداشتند. ارتباطی میان EDSS و میانگین ضخامت لایه عصبی شبکیه دو چشم در بیماران مبتلا به ( Relapsing – Remitting ) RR.MS مشاهده نشد ) ۶۶/۰= (P . هم چنین میانگین ضخامت لایه عصبی شبکیه در بیمارانی که اینترفرون مصرف کرده اند ۲۳/۰ و در کسانی که مصرف نمی‌کردند ۲۲/۰ بود و تفاوت آماری معنی داری مشاهده نشد. بیمارانی که دارای سابقه نوریت اپتیک برای هر دو چشم می باشند، ضخامت لایه عصبی شبکیه آن ها نازک تر می باشد، اما میانگین ضخامت لایه عصبی شبکیه در بیماران مبتلا (صرف نظر از یک چشم یا دو چشم) و غیر مبتلا به نوریت اپتیک، تفاوت آماری معنی داری نداشت ) ۲۰۴/۰= (P .

  نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که کاهش در ضخامت لایه عصبی شبکیه با افزایش نمره EDSS در روش HRT یافت نشد، شواهد نشان می‌دهند که هم HRT و هم انسجام توموگرافی نوری ( tomography coherence OCT= Optical ) می‌توانند کاهش ضخامت لایه عصبی شبکیه را نشان دهند اما طبق مطالعه حاضر به نظر می رسد OCT حساس تر باشد .



صفحه ۱ از ۴    
اولین
قبلی
۱
 

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله علوم پزشکی رازی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC-SA 4.0| Razi Journal of Medical Sciences

Designed & Developed by : Yektaweb