ضایعات فیبرواستخوانی بسیار گوناگون بوده و یک گروه هتروژن از تومورهای فک و صورت است که همیشه مشکلاتی در تقسیمبندی، تشخیص و درمان آنها وجود دارد. این مطالعه برای بررسی فراوانی دیسپلازی فیبروز استخوان و نیز بررسی دقت و ارزش تشخیصی مطالعه بافتی در آن انجام شده است. لذا 15 بیمار با ضایعات استخوانی جمجمه و صورت در مدت 5 سال(81-1377) در بیمارستان حضرت فاطمه مورد بررسی قرار گرفتهاند که تشخیص نهایی آسیبشناسی آنها دیسپلازی فیبروز بوده است. در این تحقیق نسبت ابتلای زن به مرد 6/9 بود(محدوده سنی افراد مورد مطالعه 38-16 سال با میانگین 20 سال بود). 12 بیمار ضایعه تک استخوانی و 3 بیمار ضایعات متعدد استخوانهای فک و جمجمه داشتند. استخوان فک فوقانی(ماگزیلا) شایعترین محل درگیری بود. در یک بیمار تغییر شکل ضایعه به بدخیمی(سارکوم استئوژنیک) مشاهده گردید. در ارزیابی مجدد میکروسکوپیک در 10 بیمار، نمای دیسپلازی فیبروز کلاسیک دیده شد ک با جزایر استخوانی در هم تنیده( Woven ) بدون حاشیه استئوبلاستیک در یک استرومای حاوی سلولهای فیبروبلاستیک مشخص میگردد. در 5 بیمار دگرگونیهایی در نمای بافتشناسی دیده شد. در 3 مورد مناطق محــدود یا منتشر استخوانسازی با حاشیه استئوبلاستیک(بنام فیبروم استخوانساز) ossifying fibroma و در 2 مورد نیز اجسام گرد که نوعی سمنتوم( Cementum ) در نظر گرفته میشود، موجود بود. هر دو ضایعه شامل استرومای پر سلول با فعالیت میتوزی بالا بودند. این ضایعات میتوانند به عنوان(فیبروم سازنده استخوان و سیمان) Cemento-Ossifying Fibroma طبقهبندی شوند. با نگاهی به شرح حال بالینی و رادیولوژیک این دو بیمار، مشخص شد که این ضایعات تهاجم موضعی بیشتر و بدشکلی استخوانی شدیدتری نسبت به دیسپلازی فیبروز کلاسیک داشتند.
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |