جلد 31، شماره 1 - ( 1-1403 )                   جلد 31 شماره 1 صفحات 14-1 | برگشت به فهرست نسخه ها

Research code: 162384511
Ethics code: IR.IAU.NAJAFABAD.REC.1401.1
Clinical trials code: مستخرج از رساله دکتری


XML English Abstract Print


استادیار، گروه روانشناسی سلامت، دانشکده پزشکی، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، ایران ، Dransarishahidi@gmail.com
چکیده:   (859 مشاهده)
زمینه و هدف: بیماری­های مزمن مانند دردهای عملکردی شکم در کودک علاوه بر علائم جسمی، تغییرات روانی را در بیماران ایجاد می­کند که می­تواند آسیب­های ناشی از این بیماری را برای افراد و جامعه افزایش دهد. بنابراین ضرورت تحقیق در زمینه بررسی عوامل روانشناختی این بیماران به منظور افزایش سلامت روان آن ها قابل توجه است. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی راهبردهای تنظیم هیجانی در تبیین رابطه بین رابطه والدین- فرزند و ذهنیت در درد عملکردی شکم کودکان 12-10 ساله انجام شد.
روش کار: روش تحقیق حاضر توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه کودکان 10 تا 12 ساله مبتلا به اختلال درد عملکردی شکم شهر اصفهان در سال 1402 بود. تعداد 179 کودک به روش نمونه­ گیری در دسترس از کلینیک­های تخصصی اختلالات گوارشی شهر اصفهان بر اساس معیارهای ورود انتخاب شدند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها شامل پرسش نامه‌های رابطه والد-کودکی (پیانتا، 2011)، نظریه ذهن زیگلمن (1999)، پرسش‌نامه تنظیم هیجانی گولن و تاف (2012)، و واکر و آل (2012) شاخص تجدیدنظر شده درد شکم (2012) بود. برای آزمون فرضیه­ها از روش آماری معادلات ساختاری در نرم افزار SMART PLS-4  استفاده شد.
 یافته‌ها: یافته‌های پژوهش حاضر نشان داد که راهبرد تنظیم هیجانی سرکوب می‌تواند به‌طور غیرمستقیم و به‌طور معناداری رابطه بین والدین کودک و درد شکم کودکان را میانجی‌گری کند (05/0P<.) و راهبرد ارزیابی مجدد نیز به طور غیرمستقیم و معناداری بر رابطه ذهنی­سازی با دردهای شکمی کودکان تاثیر گذار بوده و نقش میانجی گری ایفا کرده است (05/0 p<).
نتیجه‌گیری: پژوهش می‌تواند به والدین کودک مبتلا به اختلال درد شکمی عملکردی کمک کند تا با استفاده از راهبرد روان‌شناختی، به راهکارهای مؤثری برای مقابله با اختلال درد شکمی عملکردی کودکان دست یابند و به پیامد روان‌شناختی مفیدی دست یابند.
 
متن کامل [PDF 771 kb]   (27 دریافت)    
نوع مطالعه: پژوهشي | موضوع مقاله: روانشناسی بالینی