en
jalali
1389
9
1
gregorian
2010
12
1
17
78
online
1
fulltext
fa
بررسی ارتباط سطح سرمی مارکرهای ساخت و تخریب استخوانی با فعالیت التهابی بیماری در بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید مراجعه کننده به بیمارستان لقمان حکیم طی سال 88 – 1387
Study of bone turnover markers and inflammatory disease activity in rheumatoid arthritis patients visiting Rheumatology Clinic of Loghman Hospital during 2008-09
زمینه و هدف: بیماری آرتریت روماتوئید ( RA - Rheumatoid Arthritis ) شایع ترین آرتریت التهابی بوده که 1 – 5/0% جمعیت دنیا را گرفتار می کند. در RA فعال قبل از ظهور اروزیون استخوانی در رادیوگرافی ، فاکتورهای تخریب و ساخت استخوان در سرم و ادرار بیمار تغییر می کند. به دلایل گفته شده، شدت فعالیت التهابی RA با مارکرهای استخوانی در این بیماران مقایسه شد . روش کار : مطالعه به صورت Cross sectional و مشاهده ای، بر روی مراجعه کنندگان به درمانگاه روماتولوژی بیمارستان لقمان حکیم انجام شد. 114 بیمار با RA اثبات شده، وارد طرح شدند. در 75 بیمار مارکرهای ساخت و تخریب استخوانی اندازه گیری شد. فعالیت بیماری بر اساس DAS28 و مقدار مصرف استروئید تجمعی تا زمان مراجعه محاسبه شد. RF ، AntiCCP ، ESR ، CRP ، مارکرهای ساخت و تخریب استخوانی شامل استئوکلسین، P1NP ، CTX β و آلکالن فسفاتاز برای بیماران اندازه گیری شد. بیماران بر اساس دریافت یا عدم دریافت استروئید و DMARD از هم جدا شدند. بر اساس تست مجذور کای پیرسون با نرم افزار V.16 SPSS ارتباط بین DAS28 و مارکرهای سوخت وساز استخوانی و رابطه مارکرهای استخوانی با مصرف DMARD ، استروئید و بیس فسفونات محاسبه شدند. یافتهها : بین DAS28 و استئوکلسین رابطه معنی دار وجود داشته (05/0 p< ). اما ارتباط معنی داری بین DAS28 و سایر مارکرهای سوخت و ساز استخوانی وجود نداشت. همچنین بین مصرف بیس فسفونات و کاهش استئوکلسین ارتباط معنی داری وجود داشت (05/0 p= ) و با کاهش P1NP رابطه معنی دار مرزی (06/0 p= ) مشاهده شد. همچنین بین وجود اروزیون و کاهش استئوکلسین و بین اروزیون و DAS28 ارتباط معنی دار وجود داشت. نتیجهگیری : در بیماران RA ، مارکرهای ساخت استخوانی به خصوص استئوکلسین کاهش می یابند. در صورت کاهش آن ها، به بیماری شدیدتر و تخریبی مشکوک شده و برای درمان تهاجمی تر تصمیم گیری می کنیم. با توجه به افزایش مارکرهای ساخت در استئوپوروز اولیه و کاهش آن ها در بیماران RA ، این مارکرها می توانند جهت افتراق بین علل استئوپوروز در بیماران RA نیز به کار روند.
Background: Rheumatoid arthritis (RA) is the most common inflammatory arthritis affecting 0.5 to 1% of the general population worldwide. The cause of RA remains unknown. In active RA, bone turnover markers change in serum and urine before the appearance of erosions in radiography. In this study, we compared RA activity index with bone turnover marker levels in serum of RA patients. Methods: In this cross-sectional study, RA patients referring to the Rheumatology Clinic of Loghman Hospital were studied. One hundred fourteen established RA patients were included. Bone turnover markers were measured in 75 patients. DAS28 and cumulative dose of steroid were calculated in all patients. RF, Anti-CCP, ESR, CRP, bone turnover markers consisting of osteocalcin, P1NP, βCTX and ALP were measured for all the patients. Cases were divided based on whether steroid and DMARD were used or not. Comparison of DAS28 and bone turnover markers was done with Chi square Pearson test. Also, the relation between bone turnover markers and consumption of DMARDs, steroid and bisphosphonate was evaluated. SPSS V. 16 was also used for data analysis. Results: There was significant correlation between DAS28 and serum osteocalcin (p<0.05), but no correlation was found with other markers. There was significant correlation between bisphosphonate consumption and decreased serum osteocalcin (p=0.05) and borderline correlation with decreased P1NP (p=0.06). Significant correlations was found between "erosion and decreased level of osteocalcin" and "erosion and DAS28". Conclusion: In active RA patients, decreased bone formation markers especially osteocalcin are suggestive of severe and erosive disease for which early aggressive treatment is recommended. These markers can be applied for differentiating osteoporosis from RA in these patients. Thus increased level of bone formation markers is seen in idiopathic osteoporosis and decreased level in active RA.
Rheumatoid arthritis, DAS28, Bone turnover markers, Osteoporosis
آرتریت روماتوئید، DAS28، مارکرهای ساخت و تخریب استخوان، استئوپوروز
1
10
http://rjms.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-1015&slc_lang=en&sid=1
2011/08/6
1390/5/15
A
Ahmadzadeh
Shaheed Beheshti University of Medical Sciences
آرمان
احمدزاده
00319475328460015673
00319475328460015673
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی شهید بهشتی
M
Moslemizadeh
Shaheed Beheshti University of Medical Sciences
محمد
مسلمی زاده
00319475328460015674
00319475328460015674
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی شهید بهشتی
M
M Imam
Shaheed Beheshti University of Medical Sciences
محمد
مهدی امام
00319475328460015675
00319475328460015675
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی شهید بهشتی
A.R
Rajaee
Shaheed Beheshti University of Medical Sciences
علیرضا
رجایی
00319475328460015676
00319475328460015676
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی شهید بهشتی
M
Shafiezadeh
Shaheed Beheshti University of Medical Sciences
محمد
شفیعی زاده
00319475328460015677
00319475328460015677
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی شهید بهشتی
E
Azargashb
Shaheed Beheshti University of Medical Sciences
اذنالله
آذرگشب
00319475328460015678
00319475328460015678
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی شهید بهشتی
K
Enteshari
Shaheed Beheshti University of Medical Sciences
کتایون
انتشاری
00319475328460015679
00319475328460015679
Yes
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی شهید بهشتی
fa
مقایسه پیامد حاملگی در زنان نولیپار مبتلا به میکروآلبومینوری در اواخر تریمستر دوم با زنان بدون میکروآلبومینوری
A comparison of the pregnancy outcome in nulliparas with and without microalbuminuria at the end of the second trimester
زمینه و هدف: عوارض و پیامدهای ناگوار در حاملگی مانند پرهاکلامپسی، زایمان زودرس، پارگی زودرس کیسه آب و کاهش رشد جنین (Intra Uterine Growth Restriction -IUGR) از اهمیت ویژهای برخوردارند و یافتن راهی برای پیشبینی این عوارض همواره مورد توجه بوده است. هدف از مطالعه حاضر بررسی پیامد حاملگی در نولی پارهایی است که در اواخر تریمستر دوم حاملگی میکروآلبومینوری دارند. روش کار: مطالعه به صورت آینده نگر بر روی 490 زن نولی پار صورت گرفت که در انتهای سه ماهه دوم بارداری بودند. در کلیه بیماران آزمایش ادرار انجام شد و میزان آلبومین و نیز میزان کراتینین محاسبه شده و بر اساس نسبت به دست آمده بیماران در سه گروه قرار گرفتند. بر اساس میزان میکروآلبومینوری به سه گروه میکروآلبومینوری خفیف، متوسط و شدید تقسیم شدند. سپس بیماران تا انتهای بارداری دنبال شده و از نظر بروز زایمان زودرس، پرهاکلامپسی، پارگی زودرس کیسه آب (Premature Rupture Of Membrane-PROM) ومحدودیت رشد جنین (IUGR) با یکدیگر مقایسه گردیدند. اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرمافزار آماری SPSS V.15 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و از تست های t-test و کای دو استفاده گردید. p value کمتر از 05/. معنی دار در نظر گرفته شد. یافته ها: بین دو گروه مورد (مبتلا به میکروآلبومینوری ) و گروه شاهد (بدون میکروآلبومینوری) از نظر سن، BMI و سن حاملگی در موقع نمونه گیری تفاوت معنی دار وجود نداشت. زایمان زودرس {21 نفر (26/55%) در مقابل 65 نفر (38/14%)، 001/0 p= }، پره اکلامپسی {19 مورد (50%) در مقابل 39 نفر (62/8%)، 001/0 p= }، IUGR {15 مورد (47/39%) در مقابل 30 مورد (63/6%)، 001/0 p= } و PROM {11 مورد (94/28%) در مقابل 47 مورد (39/10%)،001/0 p= } در گروه مورد بیشتر از گروه کنترل بود، ولی دیابت حاملگی تفاوت معنیدار بین دو گروه نشان نمیداد. نتیجهگیری: زایمان زودرس، پرهاکلامپسی، IUGR و PROM در زنانی که در اواخر تریمستر دوم حاملگی میکروآلبومینوری دارند، بیشتر دیده می شَود.
Background: Poor pregnancy outcome and complications like pre-eclampsia, preterm delivery, premature rupture of membranes (PROM) and Intra Uterine Growth Restriction (IUGR) have special importance and finding new methods for their prediction have been always under serious concern. The purpose of the present study is to evaluate the poor pregnancy outcome in nulliparas who had microalbuminuria at the end of second trimester of their pregnancy. Methods: The study was conducted as a prospective cohort study on 490 nulliparous women who were at the end of the second trimester of pregnancy. Urine test for albuminuria and creatinine measurement was performed in all women and an albumin creatinine ratio (ACR) was calculated according to milligram per gram. The women were then divided into 3 groups of severe, moderate and mild microalbuminuria according to the ratio. Then the women were followed up to the end of their pregnancy and compared for preterm labor, pre-eclampsia, IUGR and PROM. Statistical analysis was performed using SPSS V.15. Student t - and Chi square tests were used for analysis. P value of less than 0.05 was considered as significant. Results: There was no significant difference in regards to BMI, age and age of pregnancy at the time of sampling. Preterm labor {21 (55.26%) cases VS 65 (14.38%), p=0.001}, pre-eclampsia {19 (50%) cases VS 39 (8.62%) cases, p=0.001}, IUGR {15 (39.47%) cases VS 30 (6.63%) cases, p=0.001} and PROM {11 (28.94%) cases VS 47 (10.39%) cases, p=0.001} were more in the case group than control group. Gestational diabetes did not show significant difference between the 2 groups. Conclusion: Preterm labor, pre-eclampsia, IUGR and PROM were more in the women who had microalbuminuria at the end of the second trimester of their pregnancy.
Microalbuminuria, Pregnancy outcome, Preterm labor, Pre-eclampsia, IUGR, PROM, Gestational diabetes
میکروآلبومینوری، پیامد حاملگی، زایمان زودرس، پرهاکلامپسی،IUGR ، پارگی زودرس کیسه آب، دیابت حاملگی
11
17
http://rjms.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-1016&slc_lang=en&sid=1
2011/08/62011/08/6
1390/5/15
Sh
Bahasadri
Tehran University of Medical Sciences and Health Services
شهره
بهاء صدری
00319475328460015680
00319475328460015680
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی- درمانی تهران
M
Kashanian
Tehran University of Medical Sciences and Health Services
مریم
کاشانیان
00319475328460015681
00319475328460015681
Yes
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی- درمانی تهران
Z
Khosravi
Tehran University of Medical Sciences and Health Services
زهرا
خسروی
00319475328460015682
00319475328460015682
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی- درمانی تهران
fa
اثر استرس روانی- اجتماعی بر غلظت تستوسترون و درک درد در موش های نر
Effect of psychosocial stress on the testosterone concentration and pain perception in male rats
زمینه و هدف: مدل های حیوانی استرس روانی- اجتماعی مدل مناسبی برای بررسی اختلالات رفتاری و هورمونی در انسان ها است. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر استرس روانی- اجتماعی بر غلظت تستوسترون پلاسما و درک درد می باشد. روشکار: در این تحقیق تجربی از 74 موش نر (250-200 گرم) و 20 موش ماده (300- 200 گرم) استفاده گردید. در گروه های آزمایشی 1 S و 2 S موش های مغلوب 5 روز و هر روز به ترتیب به مدت 30 دقیقه و 4 ساعت در معرض موش های مهاجم قرار می گرفتند. در گروههای کنترل موش های مغلوب و مهاجم یا در دو اتاق جداگانه نگهداری می شدند ) 1 C ) و یا در یک اتاق ولی در دو قفس جداگانه نگهداری می شدند ) 2 C ). درک درد به وسیله آزمون flick Tail سنجیده شد. از روش رادیوایمنواسی برای اندازه گیری غلظت تستوسترون استفاده شد. از برنامه نرم افزاری SPSS V.11 و تست آماری One Way ANOVA برای مقایسه گروه ها استفاده گردید. یافتهها : استرس روانی – اجتماعی موجب کاهش غلظت تستوسترون در گروه های مورد مطالعه گردید( 1 S و2 S ). زمان تاخیر در آزمون Tail flick در گروه 2 S s) 4/0 ± 2/4 ( و در گروه 2 C ( s 2/0 ± 2/4) نسبت به گروه کنترل 1 C ( s 8/0 ± 9/5) کاهش معنی دار یافت. علاوه براین، اختلاف آماری معنی داری بین دو گروه 1 S و 2 S وجود داشت (01/0 p< ). از نظر زمان تاخیر بین گروه مغلوب 1 S و گروه های کنترل اختلاف معنی داری مشاهده نگردید. نتیجهگیری : داده های این مطالعه نشان می دهد که درک درد بستگی به مدت مواجهه روزانه بین موش های مغلوب و غالب دارد( 30 دقیقه مواجهه در روز اثری بر آستانه درک درد ندارد، ولی 4 ساعت مواجهه در روز منجر به هیپرآلژزیا می شود). همچنین استرس روانی-اجتماعی موجب کاهش غلظت تستوسترون پلاسما شده و این اثر وابسته به مدت مواجهه بین دو گروه موش مغلوب و غالب ندارد.
Background: Animal models of psychosocial stress are a good model for studying stress-related behavioral and endocrinological disorders in humans. The aim of present study is to investigate the effect of psychosocial stress on plasma testosterone level and pain perception. Methods: In this experiment 74 male rats (200-250 g) and 20 female rats (200-300 g) were used. In experimental groups ( S1,S2), subjects were exposed to the attacks of stimulus (dominant) rats once a day for 5 consecutive days (30 min VS 4 hr). In control groups, subjects and stimulus rats were housed in different rooms (C1) or in adjacent cages in a room (C2). Pain perception was assessed by means of the Tail flick test. Testosterone was measured by radio-immunoassay. SPSS V.11 statistical software was used for data analysis. One way ANOVA was used to evaluate the results. Results: Psycho-social stress reduced testosterone concentration in subject groups (S1, S2). Tail flick latency decreased significantly in S2 subject group (TFL: 4.2±0.4 s) and C2 control group (TFL: 4.2±0.2 s) as compared to C1 control group (TFL: 5.9 ± 0.8s). In addition there was significant difference between two subject groups (p<0.01). There was no significant difference between subject group (S1) and control groups. Conclusion : This study shows that psychosocial stress decreases plasma testosterone concentration and this effect is independent of length of daily encounters. But the pain perception depends on the length of daily encounters (30 min encounters did not, whereas 4 hr daily encounters did result in hyperalgesia).
Psychosocial stress, Pain, Testosterone, Rat
استرس روانی- اجتماعی، درد، تستوسترون، موش
18
24
http://rjms.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-1017&slc_lang=en&sid=1
2011/08/62011/08/62011/08/6
1390/5/15
S
Dakhesh
University of Payame Noor, Esfahan
سمیرا
دخش
00319475328460015683
00319475328460015683
No
دانشگاه پیام نور، اصفهان
P
Zareian
Jahrom University of Medical Sciences and Health Services, Jahrom
پروین
زارعیان
00319475328460015684
00319475328460015684
Yes
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی جهرم
fa
فراوانی سروتایپهای کپسولی استرپتوکوکوس گروه B جدا شده از نمونه های بالینی بر اساس ژنوتایپینگ
Distribution of capsular serotypes in group b streptococci clinical
زمینه و هدف: استرپتوکوکوس های گروه B (استرپتوکوکوس آگالاکتیه) یکی از عوامل شایع ایجاد سپسیس و مننژیت در نوزادان و همچنین بیماری های مهاجم در زنان باردار هستند و میتوانند در بزرگسالان با شرایط زمینهای مانند نقص سیستم ایمنی نیز بیماری ایجاد کنند. کپسول پلیساکاریدی جزء فاکتورهای ویرولانس مهم استرپتوکوکوس آگالاکتیه میباشد و این باکتری از طریق آنتیژنهای کپسولی به ٩ سروتایپ تقسیم میشود. توزیع سروتایپهای کپسولی بسته به دورههای زمانی و مناطق جغرافیایی مختلف، متفاوت میباشد . هدف از این مطالعه، بررسی فراوانی سروتایپهای کپسولی استرپتوکوکوس های گروه B جدا شده از نمونه بالینی بیماران بر اساس ژنوتایپینگ گروه ژنهای کپسولی و تعیین سروتایپهای کپسولی شایع این باکتری میباشد. روشکار : در این مطالعه مقطعی- تحلیلی که در مدت ٧ ماه از شهریور ١٣٨٨ لغایت اسفند ١٣٨٨ انجام گردید ٥٠ نمونه استرپتوکوکوس گروه B از نمونههای کلینیکی شامل: ادرار، ترشحات واژن، مایع منی و ترشحات مجرا جدا شده و با روش رنگآمیزی گرم، آزمایش کاتالاز، واکنش CAMP و مقاومت به دیسک باسیتراسین ( U ٠٤ / ٠ ) و دیسک SXT مورد شناسایی قرار گرفتند. سپس DNA ژنومی نمونهها با استفاده از کیت استخراج DNA تخلیص گردید و سروتایپ کپسولی با استفاده از روش Multiplex PCR تعیین گردید. برای آنالیز آماری از روش Chi-square استفاده شد . از SPSS V.13 نیز استفاده شد. یافتهها: در ٥٠ نمونه بالینی استرپتوکوکوس گروه B ، سروتایپ غالب سروتایپ III ٢٥ مورد ( ٥٠ %) و سپس سروتایپ V ٨ مورد ( ١٦ %) بود. سروتایپهای بعدی به ترتیب Ia ٧ مورد ( ١٤ %) و II ٧ مورد ( ١٤ %) بودند و سروتایپهای Ib ، IV ، VI ، VII و VIII به دست نیامد. ٣ نمونه ( ٦ %) نیز غیرقابل تیپ بندی (Nontypeable) بودند. نتیجهگیری: نتیجه کلی حاصل از این مطالعه نشاندهنده این است که سروتایپهای III و V رایجترین سروتایپهای کپسولی در میان نمونههای بالینی استرپتوکوکوس گروه B در بررسی حاضر بودند.
Background: Group B Streptococci (GBS) or Streptococcus agalactiae is one of the most common causes of sepsis and meningitis in neonates and of invasive diseases in pregnant women. It can also cause infectious disease among adults with underlying medical conditions like immunocompromised individuals. Polysaccharide capsule is an important virulence factor. Nine GBS serotypes (Ia, Ib, II to VIII) based on capsular polysaccharide antigens have been described. Distribution of capsular serotypes varies over time and by geographic location. The aim of this study was to detect the capsular serotype distribution in GBS clinical isolates based on genotyping of cps-gene cluster and to determine the predominant serotypes of GBS. Methods: In this cross sectional study a total of 50 GBS strains were isolated from various clinical sources including: urine, vagina, semen and urethral secretions. GBS was identified by Gram stain, catalase test, CAMP test and also resistance to 0.04 U Bacitracin and SXT disks. DNA was extracted from all the isolates using the wizard SV Genomic DNA Purification system, Promega, USA. The capsular serotype of the isolates was assigned by using a specific-two Multiplex PCR assay. For statistical analysis, Chi-square method was used. SPSS V.13 was also used. Results: In the 50 GBS isolates, the predominant serotypes were III with 25 isolates (50%) and serotype V with 8 isolates (16%). Seven isolates (14%) belonged to serotype Ia and 7 isolates (14%) belonged to serotype II, respectively. Serotypes Ib, IV, VI, VII and VIII were not found and 3 strains were classified as nontypeable. Conclusion: Based on the results of this study, serotypes III and V were the predominant serotypes in GBS clinical isolates.
Group B streptococci (GBS), Capsular serotypes, Genotyping
استرپتوکوکوس گروه B، سروتایپهای کپسولی، ژنوتایپینگ
25
33
http://rjms.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-1018&slc_lang=en&sid=1
2011/08/62011/08/62011/08/62011/08/6
1390/5/15
S
Rahnama
Islamic Azad University-Karaj Branch
سارا
رهنما
00319475328460015685
00319475328460015685
Yes
دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج
H
Forouhesh Tehrani
Tehran University of Medical Science and Health Services
هما
فروهش تهرانی
00319475328460015686
00319475328460015686
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی- درمانی تهران
N
Amirmozafari
Tehran University of Medical Science and Health Services
نور
امیر مظفری
00319475328460015687
00319475328460015687
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی- درمانی تهران
K
Azadmanesh
Pasteur Institute of Iran
کیهان
آزادمنش
00319475328460015688
00319475328460015688
No
انستیتو پاستور ایران
SH
Biglari
Saeed Medical Laboratory
شیرین
بیگلری
00319475328460015689
00319475328460015689
No
آزمایشگاه پاتوبیولوژی سعید
fa
بررسی تاثیر
The effect of “constraint induced movement therapy” on velocity and gait kinetics in hemiparetic patients
زمینه و هدف : اختلالات تعادلی و راه رفتن از جمله عوارض حرکتی شایع به دنبال سکته مغزی می باشند. نتایج تحقیقات نشان می دهد که روش های متداول فیزیوتراپی قادر نیستند به طور موثری این اختلالات را درمان نمایند. بنابراین لزوم انجام بررسی های گسترده تر در مورد شناخت علل این عوارض و ارائه راهکارهای درمانی موثر ضروری به نظر می رسد. روش کار : در این بررسی تجربی 30 بیمار مبتلا به همی پارزی با دامنه سنی 60-40 سال شرکت نمودند. بیماران به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول به روش "حرکت درمانی بر اساس ایجاد محدودیت" و گروه دوم به روش "حرکت درمانی انبوه" به مدت 3 هفته تحت درمان قرار گرفتند. ارزیابی های آزمایشگاهی شامل اندازه گیری سرعت سیکل راه رفتن و پارامترهای کینتیک راه رفتن ( دامنه و سرعت نوسانات مرکز فشار اندام های سالم و مبتلا در صفحات ساژیتال و فرونتال ) بودند که قبل و پس از دوره درمان ثبت و مورد مقایسه قرار گرفتند. جهت آنالیز آماری اطلاعات، در صورت نرمال بودن توزیع داده ها از آزمون های پارامتری t test و pair t test و در صورت غیر نرمال بودن توزیع داده ها از آزمون های غیرپارامتری Wilcoxon و Mann-Whitney ، استفاده شد. از SPSS V 11.5 نیز استفاده شد. یافته ها : سرعت سیکل راه رفتن در هر دو گروه افزایش نشان داد (01/0= , p 03/0= p ). در گروه اول دامنه نوسانات مرکز فشار پای سالم و مبتلا در صفحه فرونتال کاهش معنی داری نشان داد (008/0= , p 03/0= p ). ضمناً سرعت نوسانات مرکز فشار پای مبتلا در دو صفحه ساژیتال و فرونتال نیز کاهش معنی داری نشان داد (03/0= , p 01/0= p ). در گروه دوم تنها دامنه نوسانات مرکز فشار پای سالم در صفحه ساژیتال کاهش معنی داری نشان داد (03/0= p ). نتیجه گیری : فیزیوتراپی به روش "حرکت درمانی بر اساس ایجاد محدودیت" قادر است با غلبه بر پدیده یادگیری در عدم استفاده و با اصلاح عارضه نقص در ارسال پیام های حسی به سمت مراکز کنترل کننده حرکت، به نحو موثرتری اختلالات تعادلی دینامیک ضمن راهرفتن را درمان کند.
Introduction: Balance and gait disorders are common motor complications after stroke. Studies have revealed that conventional physiotherapy cannot manage these disorders efficiently so more studies addressing the causes of these complications and presenting efficient treatment protocols are crucial. Methods: Thirty hemiparetic patients (age range 40-60 years old) participated in this experimental study. Patients were randomly divided in to 2 groups. One group received Constraint Induced Movement Therapy (CIMT) (group1) and the other Mass Practice (group 2) for 3 weeks. Experimental assessments included stride velocity and kinetic parameters of gait (amplitude and velocity of center of pressure sways of paretic and non-paretic limbs in sagittal and frontal planes) that were recorded and compared before and after treatment. For statistical analysis of data, if distribution of data was normal, parametric tests of t and pair t-tests were used. If distribution of data was not normal, non parametric tests of Wilcoxon and Mann-Whitney were used. SPSS V.11.5 was also used for data analysis. Results: In both groups, stride velocity increased (p=0.03, p=0.01). In CIMT group, COP sway for paretic and non-paretic limbs decreased in frontal plane (p=0.03, p=0.008). COP sway velocity for paretic limb decreased in both planes (p=0.01, p=0.03). For mass practice group, only COP sway amplitude for non-paretic limb decreased in sagittal plane (p=0.03). Conclusion: Physical therapy based on “Constraint Induced Movement Therapy” can more efficiently manage dynamic balance gait disorders by overcoming "learned non-use" phenomena and improving somato-sensory deafferentation to central motor controllers.
Gait, Kinetics, Movement therapy, Hemiparesis
34
43
http://rjms.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-1021&slc_lang=en&sid=1
2011/08/62011/08/62011/08/62011/08/62011/08/7
1390/5/16
M
Shaikh
Tarbiat Modares University
مانیا
شیخ
00319475328460015690
00319475328460015690
No
دانشگاه تربیت مدرس
F
Bahrpeyma
Tarbiat Modares University
فرید
بحرپیما
00319475328460015691
00319475328460015691
Yes
دانشگاه تربیت مدرس
E
Ebrahimi Takamajani
Tehran University of Medical Sciences and Health Services
اسماعیل
ابراهیمی تکامجانی
00319475328460015692
00319475328460015692
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی تهران
B
Forough
Tehran University of Medical Sciences and Health Services
بیژن
فروغ
00319475328460015693
00319475328460015693
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی تهران
fa
بررسی استیگما به بیماران اعصاب و روان در شهر تهران در سال 1388
Mental illness stigma in city of Tehran, 2009
زمینه و هدف : استیگما به بیماری های اعصاب و روان منجر به تحمیل بار اضافی این بیماری ها بر سلامت عموم میگردد. به طور کلی، استیگما وضعیت جدایی و تمایزی است که در قالب نگرش منفی شکل می گیرد. با توجه به اطلاعات موجود، مطالعه بزرگی که به آگاهی و نگرش نسبت به بیماران اعصاب و روان بپردازد، در ایران انجام نشده است. بنابراین هدف از انجام این مطالعه تعیین آگاهی و نگرش نمونه ای از جمعیت شهر تهران در مورد بیماران اعصاب و روان می باشد. روش کار : این مطالعه مقطعی در شهر تهران بین ماه های فروردین تا آذر 1388 انجام گرفت. توسط روش نمونه گیری تصادفی چند مرحلهای از خانه ها، 800 فرد مورد بررسی قرار گرفتند. نسخه تعدیل یافته پرسشنامه تهیه شده در برنامه جهانی روانپزشکان برای کاهش استیگما و تمایز مورد استفاده قرار گرفت. روش جمع آوری دادهها توسط پرسشگران آموزش دیده بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار V.13 SPSS استفاده شده و آزمون کای اسکور برای تحلیل زیر گروهی به کار گرفته شد. یافتهها: میانگین سنی نمونه 5/37 سال با انحراف معیار 7/14 سال بود. 3/53% مرد بودند. اغلب (70%) افراد مورد بررسی ذکر کردند که بیماری در خارج از بیمارستان قابل درمان است و در حدود 74% ذکر کردند این افراد می توانند در شغل های عادی فعالیت کنند. در حدود 68% به امکان برقراری رابطه دوستی با بیماران اعصاب و روان پاسخ مثبت داده بودند. در حدود 5/52% معتقد بودند که بیماران اعصاب و روان به دلیل رفتارهای خشونت آمیز خطرناک هستند. تنها 17% افراد گزارش کردند که از صحبت با این بیماران میترسند. به طور کلی، متغیرهای جمعیتی با آگاهی و نگرش به بیماران اعصاب و روان ارتباط قابل توجهی نداشت. نتیجه گیری : در نمونه مورد بررسی استیگما به بیماران اعصاب و روان چندان شایع نبود. در مقایسه با سایر مطالعات، نگرش و آگاهی افراد مورد بررسی نسبت به بیماران اعصاب و روان در حد مناسب و قابل قبول بود.
Background: The stigma associated with mental illness adds to the public health burden of mental illness itself. In general terms stigma is the status loss and discrimination triggered by negative stereotypes. To our knowledge, this is not any large scale study of knowledge of and attitudes towards mental illness in Iran. Therefore, the aim of this study was to determine the knowledge and attitude of a community sample towards mental illness in city of Tehran. Methods: This cross-sectional study was conducted in city of Tehran between April and December 2009. By a multistage random sampling of household respondents, 800 subjects were recruited in the study. A modified version of the questionnaire developed for the "World Psychiatric Association Program to Reduce Stigma and Discrimination" was used. The method of collecting data was interview by trained interviewers. We used SPSS V.13 software for describing and analyzing data. Chi-square was used for subgroup analyses. Results: The mean age of sample was 37.5 years (14.7 yrs) with 53.3% being males. Most of them (70%) mentioned that mental illness is treatable out of hospital and 74% of them believed patients with mental illness could have ordinary jobs. About 68% had a positive attitude towards friendly relationship with mental illness patients. About 52.5% of the subjects believed that people with mental illness are dangerous because of their violent behaviors. Only 17% of subjects were afraid of having conversation with a mentally ill person. Generally, socio-demographic variables were not associated with knowledge and attitudes of peoples towards mental illness strongly. Conclusion: There is not extensive stigmatization of mental illness in our sample. Compared to other similar studies, the views and attitudes of our sample towards mental illness were partially good and acceptable.
Mental illness, Knowledge, Attitude, Stigma
بیماری اعصاب و روان، آگاهی، نگرش، استیگما
45
52
http://rjms.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-1020&slc_lang=en&sid=1
2011/08/62011/08/62011/08/62011/08/62011/08/72011/08/6
1390/5/15
M
Nojomi
Tehran University of Medical Sciences and Health Services
مرضیه
نجومی
00319475328460015694
00319475328460015694
Yes
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی تهران، تهران
S.K
Malakouti
Tehran University of Medical Sciences and Health Services
سید کاظم
ملکوتی
00319475328460015695
00319475328460015695
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی تهران، تهران
H
Ghanean
Umea University, Sweden.
هلیا
قانعان
00319475328460015696
00319475328460015696
No
دانشگاه Umea
M.T
Joghataei
Tehran University of Medical Sciences and Health Services
محمد تقی
جغتایی
00319475328460015697
00319475328460015697
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی تهران، تهران
L
Jacobson
Umea University, Sweden.
لارش
جاکوبسن
00319475328460015698
00319475328460015698
No
دانشگاه Umea
fa
بروز نادر خانوادگی وردینگ هافمن
Familial Werding-Hoffmann: a rare incidence
مقدمه : بیماری وردینگ هافمن یک بیماری دژنراتیو حرکتی است که از زمان جنینی بیمار را درگیر نموده و در دوران شیرخوارگی و کودکی پیشرفت می نماید. معمولاً مرگ تا سن 2 سالگی و به علت نارسایی تنفسی رخ می دهد. ساده ترین و قطعی ترین راه تشخیص، تعیین مارکر ژنتیکی SMA (Spinal Muscular Atrophy) در خون است. معرفی بیمار : در این مقاله به توصیف یک مورد نوزاد مبتلا به بیماری وردینگ هافمن پرداخته می شود که با انجام آنالیز DNA ، وجود بیماری در والدینش اثبات گردید. نکته مهم آنکه مرگ دو فرزند قبلی با نارسایی تنفسی و ضعف عضلانی در دوره نوزادی و شیرخوارگی و یک مورد سقط در سه ماهه دوم بوده است؛ یعنی یک بیماری اتوزوم مغلوب و درگیری هر 4 فرزند خانواده. نتیجهگیری : این بیماری اتوزومال مغلوب است و بروز خانوادگی به صورت بسیار معدود گزارش شده است، اما در این گزارش هر 4 فرزند خانواده با تابلوی مشابه فوت نموده اند.
Background: Werding-Hoffmann disease is a degenerative disease of motor neurons that begins in fetus and continues to be progressive in infancy and childhood. Most of them die by 2 years of age because of respiratory failure. The simplest and most accurate method of diagnosis is detection of serum genetic marker of SMA. Case report: In this article a neonate with Werding-Hoffmann disease is studied the importance being that the disease was detected in his parents by DNA analysis. The two previous siblings died during infancy because of respiratory failure and muscular weakness. There was also a positive family history of an abortion during the second trimester in other words an Autosomal Recessive (AR) disease affecting all of the 4 siblings. Conclusion: Werding-hoffmann is an AR disease with a rare familial incidence.
Werding-Hoffmann disease, Genetic marker of SMA, Familial incidence, Autosomal recessive inheritance
بیماری وردینگ هافمن، مارکر ژنتیک مولکولی SMA، بروز خانوادگی، وراثت اتوزوم مغلوب
53
57
http://rjms.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-1022&slc_lang=en&sid=1
2011/08/62011/08/62011/08/62011/08/62011/08/72011/08/62011/08/7
1390/5/16
N
Khalesi
Tehran University of Medical Sciences and Health Services
نسرین
خالصی
00319475328460015699
00319475328460015699
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی تهران
K
Keshavarz
Yasooj University of Medical Sciences and Health Services
کامبیز
کشاورز
00319475328460015700
00319475328460015700
Yes
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی یاسوج
A
Rezakhani
آتوسا
رضاخانی
00319475328460015701
00319475328460015701
No
fa
گزارش یک مورد بیمار81 ساله با دو تومور همزمان (SCC مری و تیموما)
An 81 year old man with two malignant lesions (SCC of esophagus and malignant Thymoma)
مقدمه : هرچند وجود تومور بدخیم در مری و یا تیموس به طور جداگانه موضوع شناخته شده و نسبتاً شایعی می باشد، ولی همزمانی این دو در یک بیمار ازجمله موارد بسیار نادر محسوب می گردد. در این مقاله یک مرد 81 ساله با دو تومور همزمان در مدیاستن (تیموما) و مری توراسیک (اسکواموس سل کاسینوما) معرفی می گردد. معرفی بیمار: بیمار مرد 81 ساله ای است که با شکایت سکسکه و دیسفاژی پیشرونده برای جامدات مراجعه و با تشخیص سرطان مری توراسیک بستری می گردد. بررسی قبل از عمل نشان دهنده تومور نسبتاً حجیم در مدیاستن قدامی می باشد. سابقه بیمار به حدود چهار سال قبل برمی گردد زمانی که در مرکز چشم پزشکی بستری و رادیوگرافی قفسه سینه از وی به عمل می آید. بر مبنای شکایت اصلی، بیمار (دیسفاژی) به اتاق عمل منتقل و ازطریق توراکوتومی چپ هر دو تومور در یک مرحله برداشته می شود . نتیجهگیری: هرچند وجود تومور بدخیم در مری و یا تیموس به طور جداگانه موضوع شناخته شده و نسبتاً شایعی می باشد، ولی همزمانی این دو در یک بیمار ازجمله موارد بسیار نادر محسوب می گردد. در مرور متون قابل دسترس، مورد مشابهی مشاهده نگردید.
Introduction: Despite the high incidence of esophageal and thymic carcinoma in human being, co-existence of these two malignant lesions is very rare. In this study we have reported an 81 year old man with a huge mediastinal tumor (Thymoma) and Squamous Cell Carcinoma (SCC) of esophagus. Case report: An 81 year old man presented with hiccups and progressive dysphagia for solids and was admitted in our hospital as a case of SCC of thoracic esophagus. Pre-operative evaluation showed a huge anterior mediastinal mass. The patient's past history goes back to about 4 years ago, when he was admitted in another center for ophthalmic surgery and chest radiography showed an anterior mediastinal mass. Because of his chief complaint (dysphagia), the patient underwent operation and through the left thoracotomy incision complete resection of mediastinal tumor and esophagectomy was done. Conclusion: Despite the high incidence of esophageal and thymic carcinoma in human being, co-existence of these two malignant lesions is very rare.
Esophageal carcinoma, Thymoma, Co-existence tumors
تومور مری، تیموما، تومور همزمان
58
62
http://rjms.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-1023&slc_lang=en&sid=1
2011/08/62011/08/62011/08/62011/08/62011/08/72011/08/62011/08/72011/08/7
1390/5/16
H.R
Kadkhodaie
Tehran University of Medical Sciences and Health Services
حمیدرضا
کدخدایی
00319475328460015702
00319475328460015702
Yes
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی تهران
A.R
Sadeghi
Tehran University of Medical Sciences and Health Services
علیرضا
صادقی پور
00319475328460015703
00319475328460015703
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی تهران
A.R
Negahi
Tehran University of Medical Sciences and Health Services
علیرضا
نگهی
00319475328460015704
00319475328460015704
No
دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی-درمانی تهران