en
jalali
1391
10
1
gregorian
2013
1
1
19
103
online
1
fulltext
fa
مقایسه اختلالات خواب در کارگران نوبت کار و غیر نوبت کار شاغل در یکی از کارخانجات چاپ شهر تهران در سال 1389
Comparison of sleep disorders in shift and non-shift workers employed in a printing factory in Tehran 2010
زمینه و هدف : طبق آمارهای منتشره 25 درصد از کل نیروی کاری با پدیده نوبت کاری مواجه هستند و شایع ترین شکایت سلامتی افراد نوبت کار اختلال در برنامه خواب آن هاست . با توجه به حساسیت کار در صنعت چاپ و وجود کارگران نوبت کار و غیر نوبت کار در این صنعت، این مطالعه با این هدف طراحی شد که با بررسی وضعیت خواب در بین کارگران یک کارخانه چاپ، میزان شیوع این اختلالات و ارتباط آن با نوبت کاری و سایر عوامل را بررسی کند. روش کار : این مطالعه به روش مقطعی در یکی از کارخانجات چاپ استان تهران در سال 1389 انجام شد. اطلاعات مورد نیاز با استفاده از پرسش نامه سه قسمتی ] (دموگرافیک، [(SMII(Sleep Med Insomnia Index), ESS(Epworth Sleepiness Scale) جمع آوری شد. اطلاعات جمع آوری شده از 385 پرسش نامه توسط نرم افزار SPSS نسخه 16 و با استفاده از آزمون های کای- دو، تی تست مستقل، ANOVA و رگرسیون لجستیک تجزیه و تحلیل گردید. p value کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد. یافتهها : بر اساس اطلاعات به دست آمده از آنالیز داده ها، نوبت کاری و مصرف دارو و مصرف سیگار با میزان شیوع اختلالات خواب رابطه معنی داری داشت ند. همچنین پس از انجام آنالیز لوجستیک رگرسیون برای بی خوابی، میزان Odds Ratio برای مصرف دارو و نوبت کاری به ترتیب 3/2 و 2/3 به دست آمد. نتیجهگیری : بر اساس اطلاعات این مطالعه، نوبت کاری می تواند به عنوان یک ریسک فاکتور مهم در میزان شیوع اختلالات خواب در میان کارکنان مطرح باشد. هر چند انجام بررسی های بیشتر در این زمینه جهت روشن تر شدن این فرضیه و به حداقل رساندن میزان اختلالات خواب در میان کارکنان نوبت کار توصیه می گردد.
Background : According to the previous studies, 25 percent of the total workforce is faced with the shift working. Sleep disorders are the most common health complaint of the shift workers. This study was designed to examine the sleep status of workers in a printing factory. We aimed to investigate the association between prevalence of sleep disorders with shift working and other probable factors. Methods: This cross-sectional study was conducted among workers of a printing factory in Tehran, 2010. Required information was gathered through a questionnaire consisting of three parts : Demographic data, ESS questionnaire (Epworth Sleepiness Scale) and SMII questionnaire (Sleep Med Insomnia Index). Collected data from 385 questionnaires were analyzed using SPSS software version 16. P values <0 . 05 were considered significant statistically. Results: According to the results of the analysis, shift working, drug consumption and smoking were significantly associated with the prevalence of sleep disorders (especially with prevalence of insomnia). Logistic regression analysis was also performed for insomnia. The Odds Ratio for shift working and drug consumption were 2 . 3 and 3 . 2, respectively. Conclusion: Based on this study, shift working could be considered as an important risk factor of sleep disorders. However, further studies are needed to confirm this theory and to plan for reducing such disorders among shift workers.
Shift working, Sleepiness, Insomnia, ESS questionnaire, SMII questionnaire.
نوبت کاری، خواب آلودگی، بی خوابی، پرسش نامه خواب آلودگی اپورث، پرسش نامه SMII.
1
8
http://rjms.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-1363&slc_lang=en&sid=1
2013/01/7
1391/10/18
Yasser
Labbafinejad
Tehran University of Medical Sciences
یاسر
لبافی نژاد
00319475328460022321
00319475328460022321
No
دانشگاه علوم پزشکی تهران
Mir Saeed
Attarchi
Tehran University of Medical Sciences
میر سعید
عطارچی
00319475328460022322
00319475328460022322
No
دانشگاه علوم پزشکی تهران
Behrouz
Azimzadeh
Tehran University of Medical Sciences
بهروز
عظیم زاده
00319475328460022323
00319475328460022323
No
دانشگاه علوم پزشکی تهران
Narges
Serajzadeh
Shahid Beheshti University of Medical Sciences
نرگس
سراج زاده
00319475328460022324
00319475328460022324
No
دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
Mohamad
Namvar
Tehran University of Medical Sciences
محمد
نامور
00319475328460022325
00319475328460022325
Yes
دانشگاه علوم پزشکی تهران
fa
بررسی تأثیر آئینه درمانی بر عملکرد دست بیماران مبتلا به آسیب های ارتوپدیک
Effects of mirror therapy on hand function in patients with orthopedic injuries
زمینه و هدف : آئینه درمانی به عنوان روشی که بر پایه کارکرد سیستم عصبی مرکزی استوار است، سبب ایجاد توهمی از داشتن دو اندام سالم برای بیمار میگردد. هدف از مطالعه حاضر، تعیین تأثیر آئینه درمانی برعملکرد دست بیماران مبتلا به آسیب دامنه حرکتی فعال (اکتیو) پس از آسیب های ارتوپدیک بود. روش کار : در یک کارآزمایی بالینی تصادفی ( IRCT: 201108074945N3 ) تعداد 30 بیمار مبتلا به نقص دامنه حرکتی اکتیو دست (22 زن، 8 مرد، میانگین سن: 38 سال) از جامعه در دسترس در 2 گروه بررسی شدند. بیماران گروه مداخله، تکنیک آئینه درمانی را روزانه 30 دقیقه و 5 روز در هفته به مدت 3 هفته دریافت میکردند و پس از پایان هر جلسه آئینه درمانی، به مدت 30 دقیقه تحت درمان توسط تکنیکهای سنتی توانبخشی قرار میگرفتند. بیماران گروه کنترل درمان مشابهی دریافت می کردند، جز اینکه به جای آئینه، مستقیماً به دست آسیب دیده نگاه می کردند. ارزیابی عملکرد توسط (TAM) Total Active Motion و پرسش نامه Disabilities of Arm, Shoulder and Hand (DASH) ، قبل، بعد و 3 هفته پس از اتمام مداخلات صورت میگرفت. این مطالعه در مرکز ثبت کارآزماییهای بالینیهای ایران با شماره IRCT201108074945N3 به ثبت رسیده است. یافتهها : آنالیز نهایی نتایج برروی 23 بیمار صورت گرفت. نمرات ابزارهای ارزیابی TAM و DASH در هر 2 گروه بهبودی معناداری درجلسه پس از درمان نشان داد (01/0 p < ) و بهبودی در طول دوره پیگیری مطالعه نیز ادامه پیدا کرد (01/0 p < ). به هرحال تغییرات در نمرات TAM و DASH در گروه آئینه درمانی به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل بود (01/0 p < ) چه در جلسه پس از درمان ( TAM : 154 در مقابل 62 درجه، DASH : 34 در مقابل 15) و چه در جلسه پیگیری ( TAM : 181 در مقابل 88 درجه، DASH : 39 در مقابل 26). نتیجهگیری : تکنیک آئینه درمانی همراه با برنامه توانبخشی سبب بهبودی بیشتری در عملکرد دست نسبت به گروه کنترل گردید که می توانست به دلیل فعال شدن شبکه های عصبی مهار شده پس از آسیب باشد.
Background : Mirror therapy as a neural based rehabilitation technique, produces illusion of two healthy limbs for the brain. The aim of the present study was to determine effects of mirror therapy in restoring hand function in patients with active Range of Motion (ROM) impairments following orthopaedic injuries. Methods: In a randomised controlled trial, 30 patients with active ROM impairment (8 men, 22 women mean age: 38 years) were measured. Intervention group received mirror therapy, 30-minute a day, 5 days a week for 3-week, as well, half an hour conventional rehabilitation after each mirror therapy session. Patients in the control group received the same treatment program, but instead of mirror, they directly observed the affected hand. Outcome measures including Total Active Motion (TAM), and Disabilities of Arm, Shoulder and Hand (DASH) questionnaire were given pre, and post treatment, and 3 weeks later. Trial is registered as a randomised controlled trial in Iranian Clinical Trial Registry, number NCT01503762 in http://clinicaltrials.gov/. Results: Final analysis was performed on 23 patients. The TAM and DASH scores significantly improved in the post-test in both groups, and improvement continued during the follow-up period however, mirror therapy group exhibited significantly greater changes in the TAM and DASH scores than control (p<0.01), either at the post-test (154º vs. 62º 34 vs. 15), or follow-up session (181º vs. 88º 39 vs. 26). Conclusion: Mirror therapy in combination to a conventional rehabilitation program produced more improvement in hand function compared with a control group which might be through activating neural networks inhibited after injury.
Range of motion, Hand therapy, Mirror therapy, Mirror neuron system
دامنه حرکتی، توانبخشی دست، آئینه درمانی، نورونهای آئینه ای.
9
17
http://rjms.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-1362&slc_lang=en&sid=1
2013/01/72013/01/7
1391/10/18
Hamid Reza
Rostami
Ahvaz Jundishapur University of Medical Sciences
حمیدرضا
رستمی
00319475328460022326
00319475328460022326
Yes
دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز
Saeed
Tabatabai
Ahvaz Jundishapur University of Medical Sciences
سعید
طباطبایی
00319475328460022327
00319475328460022327
No
دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز
Nina
Babadi
Ahvaz Jundishapur University of Medical Sciences
نینا
بابادی
00319475328460022328
00319475328460022328
No
دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز
fa
اثر عصاره خوراکی برگ زیتون بر سطح کلسترول، کلسترول استر و تری گلیسرید مغزی و ادم مغزی در مدل سکته مغزی موش
Effect of dietary olive leaf extract on brain cholesterol, cholesterol ester and triglyceride levels and of brain edema in rat stroke model
زمینه و هدف : آسیب مغزی ناشی از ایسکمی گلوبال در اثر ایست قلبی و ایسکمی کانونی مغزی شمار زیادی از بیماران را ناتوان کرده که به صورت مرگ یا به صورت ناتوانی دائمی بوده است. مطالعات اخیر پیشنهاد میکنند که عصاره برگ زیتون باعث سرکوب التهاب و کاهش آسیب ناشی از استرس اکسیداتیو می شود. روش کار: در این مطالعه تجربی اثر عصاره خوراکی برگ زیتون بر سطح کلسترول، کلسترول استر و تری گلیسرید مغزی و ادم مغزی در مدل سکته مغزی موش مورد بررسی قرار گرفت. گروه ها، هر کدام شامل 12 موش نر از نژاد ویستار مورد مطالعه قرار گرفتند. گروه اول، گروه کنترل است که آب مقطر دریافت می کند در حالی که سه گروه تیمار عصاره برگ زیتون را به صورت خوراکی از طریق گاواژ به مدت 30 روز دریافت می کنند (به ترتیب 50، 75 و 100 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن) و گروه شم که در آن تیمار و القای ایسکمی صورت نمی گیرد. دو ساعت بعد از آخرین گاواژ گروه کنترل، گروههای عصاره برگ زیتون و گروه شم، هر کدام به دو زیر گروه تقسیم می شوند: زیر گروه MCAO ( Middle Cerebral Artery Occlusion ) که تحت جراحی شریان میانی مغزی قرار میگیرند و برای اندازهگیری میزان ادم مغزی استفاده میشوند ( n=6 ) و زیرگروه برای آنالیز لیپیدهای مغزی که به صورت دست نخورده باقی میمانند ( n=6 ). یافتهها : عصاره برگ زیتون باعث افزایش سطح کلسترول، کلسترول استر و تری گلیسرید مغزی در گروه های آزمایشی شد. عصاره برگ زیتون باعث کاهش ادم مغزی در گروه های آزمایشی 75 و 100 میلی گرم عصاره می شود. نتیجهگیری : داده های این مطالعه پیشنهاد میکند که عصاره برگ زیتون ممکن است در مدل ایسکمی- خون رسانی مجدد موش اثر محافظت عصبی داشته باشد. کارهای بیشتری نیاز است تا این مشاهدات را تایید کرد.
Background : Brain injury by transient complete global brain ischemia (cardiac arrest) and regional incomplete brain ischemia (ischemic stroke) afflicts a very large number of patients with death or permanent disability. Recent studies suggest that olive extracts suppress inflammation and reduce stress oxidative injury. Methods: The aim of the study was to evaluate the effect of dietary Olive Leaf Extract (OLE) on brain cholesterol, cholesterol ester and triglyceride levels as well as brain edema in rat stroke model. Five groups, each consisting of 12 male Wistar rats, were studied. First and second groups (control and sham) received distilled water, while three treatment groups received oral olive leaf extract (OLE) for 30 days (50, 75 and 100 mg/kg/day, respectively). Two hours after the last dose, each main group was subdivided to Middle Cerebral Artery Occlusion (MCAO)-operated (n=6) and intact subgroups (n=6) for assessment of neuropathology (brain edema) and brain lipid analysis. Results: The brain cholesterol, cholesterol ester and triglyceride levels were greater in experimental groups when compared to controls. Olive leaf extracts reduced brain edema in experimental groups of 75 and 100 mg/kg/day. Conclusion: Our data suggest that OLE may be cerebroprotective in a rat model of ischemia-reperfusion. Further work is required to extend these observations.
Olive leaf extract, Cholesterol, Cholesterol ester, Triglyceride, Brain stroke.
عصاره برگ زیتون، کلسترول، کلسترول استر، تری گلیسرید، سکته مغزی.
18
25
http://rjms.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-1364&slc_lang=en&sid=1
2013/01/72013/01/72013/01/7
1391/10/18
Zahra
Rabiei
Shahrekord University of Medical Sciences
زهرا
ربیعی
00319475328460022329
00319475328460022329
No
دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد
Mohammad Reza
Bigdeli
Shahid Beheshti University
محمدرضا
بیگدلی
00319475328460022330
00319475328460022330
No
دانشگاه شهید بهشتی
Fatemeh
Mohagheghi
Shahid Beheshti University
فاطمه
محققی
00319475328460022331
00319475328460022331
No
دانشگاه شهید بهشتی
Bahram
Rasoulian
Lorestan University of Medical Sciences
بهرام
رسولیان
00319475328460022332
00319475328460022332
No
دانشگاه علوم پزشکی لرستان
Abulghasem
Sharifi
Shahrekord University of Medical Sciences
ابوالقاسم
شریفی
00319475328460022333
00319475328460022333
Yes
دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد
fa
مقایسه تاثیر برچسب پوستی TNG و نیفدیپین بر کنترل زایمان زودرس
A comparison of effectiveness between skin patch of nitroglycerin and nifedipin on controlling preterm labor
زمینه و هدف : موربیدیتی در نوزادانی که پره ترم متولد شده اند بیشتر از نوزادان ترم است. در مطالعات انجام شده بر روی TNG نشان می دهد که TNG بر میزان کنترل زایمان پره ترم Preterm labor) ) موثر بوده است، ولی مطالعهای مبنی بر مقایسه آن با Nifedipin طرح ریزی نشده است. روش کار : مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی ( IRCT: 201108262624NB ) انجام شد. افراد به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند که به یک گروه Nifedepin داده شد و به گروه دیگر برچسب پوستی TNG و فشارخون و انقباضات هر کدام از افراد در فواصل مشخص کنترل شد. یافتهها: در 41 بیمار (68.3%) از گروه اول (نیفدیپین) زایمان برای 48 ساعت به تاخیر افتاد، در گروه دوم این میزان در 52 بیمار(86.7%) دیده شد، میان دو گروه اختلاف آماری معناداری دیده شد (0.016= p ). در 37 بیمار(61.7%) از گروه اول (نیفدیپین) زایمان برای 7 روز به تاخیر افتاد، در گروه دوم این میزان در 47 بیمار (78.3%) دیده شد؛ میان دو گروه اختلاف آماری معناداری دیده شد (0.046= p ). نتیجهگیری : برچسب های پوستی نیتروگلیسرین یک داروی موثر، مناسب و با عوارض کمتر نسبت به داروی نیفدپین در پیشگیری از زایمان زودرس می باشد .
Background : Preterm labor is defined by bearing before 37 weeks of gestation. Premature newborn is associated with a high morbidity. Past studies demonstrated TNG has a positive effect on preterm labor, but no studies have been done comparing TNG and nifedipin in this field. The objective of the present study was to compare the effect and complications of Patch of TNG and nifedipin (Ca channel blocker) for treatment of preterm labor. Methods: A randomized clinical trial study was performed on 120 pregnant women with preterm labor pregnancy in Shahid Akbar Abadi Hospital in Tehran. Sixty women (TNG group) were compared with 60 women (nifedipin group) for drugs’ safety and efficacy (delay of delivery for more than 48 hours). Contractions and blood pressure were controlled in both the groups. Results: In 41 (68.3%) patients of group 1, delay of delivery occurred for more than 48 hours, and in second group, it happened in 52(86.7%) patients. There was a statistically significant difference (p=0.016). In 37 (61.7%) patients of group 1, delay of delivery occurred for more than 72 hours, and in second group, it happened in 47(78.3%) patients. There was a statistically significant difference (p=0.046). Conclusion: TNG patch is an effective and suitable drug, associated with fewer complications in comparison with nifedipin in the treatment of preterm labor.
Nifedipin, Preterm labor, TNG skin patch.
برچسب پوستی نیتروگلیسرین، نیفدیپین، زایمان زودرس.
26
32
http://rjms.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-1365&slc_lang=en&sid=1
2013/01/72013/01/72013/01/72013/01/7
1391/10/18
Maryam
Kashanian
Tehran University of Medical Sciences
مریم
کاشانیان
00319475328460022338
00319475328460022338
No
دانشگاه علوم پزشکی تهران
Zahra
Zamen
Tehran University of Medical Sciences
زهرا
ضامن
00319475328460022339
00319475328460022339
Yes
دانشگاه علوم پزشکی تهران
Abdulreza
Khorshidifar
Tehran University of Medical Sciences
عبدالرضا
خورشیدی فر
00319475328460022340
00319475328460022340
No
دانشگاه علوم پزشکی تهران
fa
بررسی تاثیر مصرف شاهنگبین بر روی غلظت گلوکز سرم و هموگلوبین گلیکوزیله و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی سرم در بیماران دیابتی نوع دو
Effect of royal jelly intake on serum glucose, HbA1c, and total antioxidant capacity (TAC) in type 2 diabetic patients: a randomized, double blind clinical trial study
زمینه و هدف : بیماری دیابت نوع دو به میزان زیادی در سراسر دنیا گسترده شده است. بعضی مطالعات تاثیر شاهنگبین را در کاهش قند خون و همچنین اثرات آنتی اکسیدانی آن را نشان داده اند. هدف این مطالعه بررسی اثر مصرف خوراکی شاهنگبین بر غلظت گلوکز سرم و هموگلوبین گلیکوزیله و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی سرم در بیماران دیابتی نوع دو می باشد. روش کار : در یک مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور ( IRCT: 138905102709N8 )50 بیمار دیابتی نوع دو به مدت هشت هفته شرکت نمودند.این 50 بیمار دیابتی نوع دو به طور تصادفی به دو گروه (هر گروه 25 نفر) مداخله و دارونما تقسیم شدند. گروه مداخله روزی سه عدد کپسول 1000 میلیگرمی شاهنگبین و گروه دارونما روزی سه عدد کپسول 1000 میلی گرمی دارونما را به مدت 8 هفته دریافت کردند. در ابتدا و انتهای مطالعه 10 میلی لیتر خون وریدی از شرکت کنندگان گرفته شد و جهت بررسی فاکتورهای مورد نظر به آزمایشگاه فرستاده شد. یافتهها : مصرف خوراکی شاهنگبین به میزان روزی سه عدد کپسول 1000 میلی گرمی باعث کاهش معنی دار غلظت گلوکز سرم گردید ( 006/0 p= )، ولی در مورد هموگلوبین گلیکوزیله اگرچه باعث کاهش آن گردید ولی این کاهش از لحاظ آماری معنی دار نبود. در مورد ظرفیت تام آنتی اکسیدانی در انتهای مطالعه اختلاف معنی داری بین ظرفیت تام آنتی اکسیدانی بین گروه شاهنگبین و دارونما مشاهده گردید و مصرف شاهنگبین باعث افزایش ظرفیت تام آنتی اکسیدانی گردید (016/0 p= ). نتیجهگیری : به نظر میرسد که شاهنگبین با دوز مصرفی در این مطالعه (روزی سه عدد کپسول 1000 میلی گرمی) دارای اثرات مثبتی بر روی میزان گلوکز سرم و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی می باشد.
Background : Type 2 diabetes melitus (DM) is highly prevalent worldwide. Evidence supports a role for royal jelly in reduction of serum glucose and lipids. The purpose of this study was to determine the effects of royal jelly intake on serum glucose, HbA1c, and Total Antioxidant Capacity (TAC) in type 2 diabetic patients. Methods: Fifty patients with type 2 DM participated in a double-blind, placebo-controlled, 8-weeks study. The patients with type 2 DM were divided randomly into placebo and royal jelly groups of 25 each. Both groups received the treatment for 8 weeks. In royal jelly group participants received three 1000 mg royal jelly capsules daily and placebo group received three 1000 mg placebo capsules daily. Blood samples were taken after 12 hours of fasting at the beginning and the end of the study. Serum glucose, HbA1c, and TAC were evaluated. Results: Forty six participants completed the study. Royal jelly intake reduced FBS levels (p=0.006) and increased TAC (p=0.016) significantly after 8 weeks compared with placebo. Royal jelly did not affect serum HbA1c levels. Conclusion : This study shows that royal jelly has some benefits in type 2 diabetic patients.
Royal jelly, Type 2 diabetes mellitus, HbA1c, TAC (total antioxidant capacity).
شاهنگبین، دیابت نوع دو، هموگلوبین گلیکوزیله، ظرفیت تام آنتی اکسیدانی.
33
40
http://rjms.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-1366&slc_lang=en&sid=1
2013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/7
1391/10/18
Basmeh
Khoshpey
Tehran University of Medical Sciences
باسمه
خوش پی
00319475328460022341
00319475328460022341
No
دانشگاه علوم پزشکی تهران
Farzad
Shidfar
Tehran University of Medical Sciences
فرزاد
شیدفر
00319475328460022342
00319475328460022342
Yes
دانشگاه علوم پزشکی تهران
Shima
Jazayeri
Tehran University of Medical Sciences
شیما
جزایری
00319475328460022343
00319475328460022343
No
دانشگاه علوم پزشکی تهران
Mojtaba
Malek
Tehran University of Medical Sciences
مجتبی
ملک
00319475328460022344
00319475328460022344
No
دانشگاه علوم پزشکی تهران
Agha Fatemeh
Hosseini
Tehran University of Medical Sciences
آغا فاطمه
حسینی
00319475328460022345
00319475328460022345
No
دانشگاه علوم پزشکی تهران
fa
تعیین فراوانی عوامل مختلف مرتبط با مرگ و میر نوزادان فوت شده در تهران در سال 1388
Determining the frequency of prenatal factors in infant mortality in Tehran during 2009-2010
زمینه و هدف : آمار سالانه فوت نوزادان در حدود 3.7 میلیون نوزاد در سراسر دنیا تخمین زده میشود . بیشترین میزان این مرگ ها در نوزادان کمتر از 28 روز و در کشورهای در حال توسعه رخ می دهد. عوامل مرتبط با این مرگ ها در این مطالعه بررسی و سعی شد تا برخی عوامل مرتبط با مرگ نوزادان در 28 روز اول نشان داده شود. روش کار : در مطالعه ای مقطعی- توصیفی پرونده تمام نوزادان فوت شده در سال 1388 از اداره سلامت وزارت بهداشت دریافت شد. عوامل مختلف حول و حوش زایمان نظیر سن نوزادان هنگام تولد، سن مادر هنگام تولد، جنسیت نوزادان، نوع مرکز درمانی محل تولد، سرپرست خانواده، محل زندگی خانواده، محل مرگ نوزاد بر اساس بخش یا بیمارستان مربوطه، نحوه پذیرش نوزاد، نوع تولد و علت سزارین (در صورت انجام)، عامل زایمان، تعداد قل های زایمان، رتبه قول فوت کرده، وجود یا عدم وجود ناهنجاری های مادرزادی، تعداد بارداری های قبلی مادر، سابقه مرده زایی، نوع تغذیه، تشخیص بستری و نیز علت اصلی مرگ از پرونده ها استخراج شده و در نهایت درصد فراوانی هر کدام از آن ها در این فرزندان با آنالیز آماری مشخص شد. یافتهها : در این مطالعه 3768 پرونده مربوط به نوزادان فوت شده در بیمارستان های تهران بررسی شدند. میانگین سنی مادران آن ها 4.15 ± 24.1 سال بود (16 تا 38 سال). میانگین تعداد زایمانها 1.9 ± 2.8 بود (1 تا 12 زایمان). میانگین آپگار نوزادان در دقیقه اول تولد 2.7 ± 5.2 بود. میانگین آپگار نوزادان در دقیقه پنجم تولد 3.2 ±7.31 بود. میانگین وزن تولد نوزادان فوت شده 322 ± 1.250 گرم (527 تا 1.620 گرم) بود. ابتلا به سپسیس در 78%، آغشته بودن به مایع آمنیوتیک و تولد با وزن پایین به ترتیب از شایع ترین عوامل همراه با مرگ و میر این نوزادان بودند. نتیجهگیری : هدف اصلی از این مطالعه مشخص نمودن بیشترین عوامل مرتبط با مرگ نوزادی بود. این عوامل در مطالعه حاضر بیشتر شامل عفونت های نوزاد، زایمان های پره ترم و وزن تولد پایین بود. در نهایت مطالعه حاضر نشان داد به طور کلی عفونت ها شامل سپسیس و یا آلودگی جنین با مایع آمنیوتیک از شایع ترین علل مرگ نوزادان بودند و پس از آن تولد با وزن پایین از مهم ترین عوامل همراه محسوب می شدند.
Background : The worldwide annual incidence of neonatal mortality has been estimated as 3.7 million. Most of these deaths occur in the first 28 days of birth and in developing countries. We aimed to estimated prevalence of different related risk factors of neonatal death. Methods: A community based cross-sectional study was performed. A pre-tested structured questionnaire was administered and 3768 data bases were recorded. Information was collected on neonatal and maternal age at the time of delivery, neonatal gender, place of delivery, head of the family, place of living, place of neonatal death, method of neonatal admission, type of delivery, etc. Results: In this 3768 files related to neonatal deaths were evaluated. Mean maternal age was 24.1 ± 4.15 yrs (16-38 yrs). Mean number of deliveries was 2.8 ± 1.9 (1-12 deliveries). Mean neonatal apgar score of the first minute was 5.2 ± 2.7, while apgar score of the 5th minute was 7.3 ± 3.2. Mean neonatal weight was 1250 ± 322 gm (527-1620 gm). Conclusion: The main aim of the present study was to identify the factors related to neonatal mortality. These factors were mostly neonatal infections, premature labor, and low birth weight.
Infant mortality risk factors, Infant mortality, Tehran.
عوامل مرتبط با مرگ و میر، مرگ نوزادان، تهران.
41
47
http://rjms.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-1367&slc_lang=en&sid=1
2013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/7
1391/10/18
Parisa
Mohaghighi
Tehran University of Medical Sciences
پریسا
محققی
00319475328460022346
00319475328460022346
No
دانشگاه علوم پزشکی تهران
Masoud
Hashemzadeh Isfahani
Tehran University of Medical Sciences
مسعود
هاشم زاده اصفهانی
00319475328460022347
00319475328460022347
No
دانشگاه علوم پزشکی تهران
Kaveh
Mousavi Kani
Kaveh International Chain Companies
کاوه
موسوی کانی
00319475328460022348
00319475328460022348
Yes
شرکت بین المللی یکتا طب کاوه، تهران
fa
بررسی همبستگی و میزان توافق نتایج PaCO2 گازهای خون شریانی با CO2 انتهای بازدمی (End-Tidal CO2) توسط کاپنوگرافی در بیماران مبتلا به تشدید حاد بیماری انسدادی ریوی (COPD)
The correlation and level of agreement between arterial blood gas PCO2 and end-tidal CO2 in patients with chronic obstructive pulmonary disease exacerbation
زمینه و هدف : بیماری انسدادی مزمن ریوی (Chronic Obstructive Pulmonary Disease – COPD ) یک مسئله بزرگ از لحاظ سلامت در جوامع محسوب می شود. در سیر بیماری دوره هایی از بدتر شدن علائم وجود دارد که به آن تشدید بیماری (Exacerbation) گفته میشود. در تشدید حاد بیماری یکی از اقدامات درمانی تجویز اکسیژن بدون ایجاد احتباس گاز دی اکسید کربن شریانی می باشد که از اندازه گیری گازهای خون شریانی (ABG) به عنوان استاندارد تشخیصی بررسی احتباس CO2 استفاده می شود. کاپنوگرافی روشی است غیرتهاجمی برای اندازه گیری فشار نسبی CO2 در هوای بازدمی که در این مطالعه میزان همبستگی و توافق نتایج PaCO2 گازهای خون شریانی با CO2 انتهای بازدمی توسط کاپنوگرافی در بیماران مبتلا به تشدید حاد بیماری انسدادی ریوی بررسی گردید. روش کار : این مطالعه به صورت مقطعی بر روی بیماران مبتلا به تشدید حاد COPD که در نیم سال دوم 1389 به اورژانس بیمارستان افضلی پور مراجعه کرده بودند انجام شد. هفتادوپنج بیمار مبتلا به تشدید حاد COPD بین سنین 41 تا 85 سال وارد این مطالعه شدند. میزان CO2 انتهای بازدمی (ET-CO2) و PaCO2 به صورت هم زمان به ترتیت توسط کاپنوگرافی و انجام ABG در دو مرحله 1: بدو ورود 2: سی دقیقه پس از شروع درمان با اکسیژن و برونکودیلاتور اندازه گیری شد. یافتهها: بین مقادیر ET-CO2 حاصل از کاپنوگرافی و PaCO2 گازهای خون شریانی در هر دو مرحله ابتدای بستری و 30 دقیقه پس از درمان همبستگی قوی وجود داشت (ضریب همبستگی به ترتیب 0.773 و 0.783 ). میانگین (انحراف معیار) اختلاف بین مقادیر PaCO2 و ET-CO2 در دو مرحله به ترتیب 9.99 (7.17) و 9.97 (6.84) میلی متر جیوه بود. ارزیابی بیشتر توسط آنالیز Bland-Altman بیانگر توافق نتایج دو روش کاپنوگرافی و ABG جهت اندازه گیری فشار نسبی CO2 در هر دو مرحله بود. نتیجهگیری : نتایج مطالعه بیانگر همبستگی و توافق بین نتایج حاصل از دو روش کاپنوگرافی و ABG جهت بررسی میزان احتباس CO2 در بیماران مبتلا به تشدید حاد COPD می باشد.
Background : Chronic Obstructive Pulmonary Disease (COPD) represents a major public health problem. The course of COPD is characterized by episodic periods of worsening symptoms, termed exacerbations. Supplemental oxygen should be given to patients with COPD exacerbation without causing CO2 retention. Arterial blood gas sampling is the gold standard for monitoring adequate oxygenation and for assessing CO2 retention. Capnography is a noninvasive method based on measurement of end tidal carbon dioxide (ETCO2), which in this article we aim to evaluate the relationship between end-tidal carbon dioxide pressure (ETCO2) and arterial partial pressure of carbon dioxide (PaCO2) in patients with COPD exacerbation. Methods: This was a cross-sectional study carried out in 75 patients with COPD exacerbation between the ages of 41 and 85 who required hospitalization in second half of year 2010. Measurements of ETCO2 and PaCO2 were taken by ABG and capnography simultaneously: 1) at admission, 2) 30 minutes after treatment with supplemental oxygen and bronchodilators. Results: There was a significant correlation between ETCO2 and PaCO2 at both stages (correlation coefficient: 0.773 and 0.783, respectively). The mean (SD) difference for PaCO2 and ETCO2 were: 9.99 (7.17) and 9.97 (6.84) mmHg, respectively. Further analysis with Bland-Altman showed agreement between results of capnography and ABG in both stages of this study. Conclusion: In this study we found strong correlation and agreement between arterial blood gas pco2 and end-tidal co2 results in patients with Chronic Obstructive Pulmonary Disease exacerbation.
Chronic obstructive pulmonary disease, End-tidal carbon dioxide pressure, Arterial partial pressure of carbon dioxide.
بیماری انسدادی مزمن ریوی، کاپنوگرافی، فشار نسبی دی اکسید کربن انتهای بازدمی، فشار نسبی دی اکسید کربن خون شریانی.
48
54
http://rjms.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-1368&slc_lang=en&sid=1
2013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/7
1391/10/18
Rostam
Yazdani
Kerman University of Medical Sciences
رستم
یزدانی
00319475328460022349
00319475328460022349
No
دانشگاه علوم پزشکی کرمان
Mohammad Hassan
Touhidi
Kerman University of Medical Sciences
محمدحسن
توحیدی
00319475328460022350
00319475328460022350
Yes
دانشگاه علوم پزشکی کرمان
fa
بررسی اندوسکوپیک آناتومی حفره پتریگوپالاتین در اجساد بالغ ایرانی
Endoscopic evaluation of pterygopalatine fossa in adult Iranian cadavers
زمینه و هدف : رویکرد اندوسکوپی به حفره پتریگوپالاتین اساس درمان های جراحی را به ویژه در بیماری های تومورال، عفونی و التهابی تشکیل می دهد. از آنجا که تاکنون مطالعه ای در این زمینه در ایران انجام نشده لذا، تصمیم گرفته شد تا در این مطالعه جهت شناخت آناتومی این حفره، به بررسی اندوسکوپیک آن در اجساد تازه پرداخته شود. روش کار : طی یک مطالعه به روش Case Series ، 17 جسد تازه بالغ ایرانی بدون سابقه تروما و یا نقایص آناتومیک، حفره پتریگوپالاتین بررسی شد. در رویکرد جراحی ابتدا، آنسینکتومی و آنتروستومی آندوسکوپیک انجام شد و بعد بولا رؤیت شد و از قسمت اینفرومدیال بازشد، تنه شریان اسفنوپالاتین پیداشد، استخوان روی آن بلند شد و تنه شریان در حفره پتریگوپالاتین پیداشد و سپس با برداشتن استخوان روی آن با کریسون (استخوان دیواره خلفی ماگزیلا) کل شریان اسفنوپالاتین تا رسیدن به شریان اینترنال ماگزیلاری تعقیب شد. درپشت بافت عروقی، بافت Fatty و پشت آن اعصاب حفره PPF وجود داشتند. در تمام case ها، گانگلیون اسفنوپالاتین و شاخه های منشعب از آن به صورت عصب اینفرااوربیتال از قسمت فوقانی، شاخهی ارتباطی با عصب V2 و اسفنوپالاتین از قسمت مدیال و عصب Descending Palatin از قسمت تحتانی دیده شدند. علاوه بر موقعیت آناتومیک هر کدام از عناصر، زمان رسیدن به هر کدام نیز اندازهگیری و گزارش شد . داده ها وارد نرم افزار SPSS V.19 شده و جهت تعیین میانگین ها و نیز میزان پراکندگی داده ها از آنالیز توصیفی استفاده شد. جهت مقایسه تحلیلی متغیرهای کیفی از آزمون مجذور کای و جهت مقایسه متغیر های کمی پس از آزمودن نرمال بودن توزیع داده ها با آزمون 1-Sample-K ، از آزمون t Test استفاده شد. در همه جا معنی داری به صورت p Value< 0.05 و به صورت دو دامنه در نظر گرفته شد. یافتهها : پتریگوماگزیلاری: هرمی شکل است و در اطراف آن ماگزیلا، استخوان های پالاتین و پتریگویید پروسس استخوان اسفنویید قرار دارد. این حفره مدیال به فیشر پتریگوماگزیلاری و زیر اپکس اربیت واقع شده است. در قسمت فوقانی پهن تر بوده و به سمت پایین باریک تر می شود. در قدام: دیواره خلفی ماگزیلا،در خلف: قاعده پتریگویید پروسس و قسمت قدامی تحتانی بال بزرگ اسفنویید، در مدیال: صفحه عمودی استخوان پالاتال که آن را از حفره بینی جدا می کند، در قسمت فوقانی: سطح زیرین استخوان اسفنویید و اربیتال پروسس استخوان پالاتینو در قسمت لترال: فیشر پتریگوماگزیلاری که آن را از حفره اینفراتمپورال جدا می کند. در کل این فضا از طریق اینفرا اوربیتال فیشر با حفره چشم، از طریق سوراخ اسفنوپالاتین با حفره بینی و از طریق فورامن روتاندوم و کانال ویدین با اسفنویید رابطه دارد. نتیجهگیری: با دایسکت کردن این حفره به محوطه وسیعی از عروق و عناصر آناتومیک بر می خوریم. شناخت بهتر اجزای این حفره ما را در اعمال جراحی یاری میکند تا اعمال مطمئنتر و بدون عارضه ای را انجام دهیم.
Background : Our aim in this study was to recognize the endoscopic anatomy of the Pterygopalatine fossa (PPF) and the anatomic variations of the related neurovascular structures, to define the endoscopic endonasal approach to this region. Methods: In a case series study 17 fresh adult cadavers were studied by endoscopic endonasal approach. To reach the pterygopalatine fossa endonasally, we performed the antrostomy and uncinectomy in all cadavers. The medial and posterior walls of the maxillary sinus were defined and studied. The internal maxillary artery and pterygopalatine ganglion and the other nerves were exposed. The posterior wall of maxillary sinus was opened to expose the pterygopalatine fossa and its neurovascular contents, which were studied and documented . Mean, median, range, standard deviation, frequency and frequency percentage were determined using statistical software SPSS V.19 and using descriptive analyses. For comparison of qualitative averages, independent t test was used after the normal distribution of data was tested to determine whether it is followed by 1-sample KS and -Chi square statistical test was used for the comparison of qualitative ratios. In all tests, significance level was considered as two tails and p value less than 0.05. Results: The PPF was easily approached by endoscopic transnasal transmaxillary approach. The PPF region was best exposed by the middle meatus tranasal approach. In the PPF infraorbital nerve, vidian nerve, greater palatine nerve, the infraorbital artery, internal maxillary artery, sphenopalatine artery, descending palatine artery, posterior superior alveolar artery and buccal artery were exposed. Conclusion: During the endoscopic transnasal transmaxillary approach to the PPF, it is possible to face wide range of variations in every phase of the approach but they are similarities at the base. Understanding the anatomy of this region and the neurovascular relations from the endoscopic view by cadaver dissections, will help us to perform more controlled and safe surgery.
Pterygopalatine fossa, Endoscopic anatomy, Adult Iranian cadavers.
حفره پتریگوپالاتین،آناتومی اندوسکوپیک، اجساد بالغ ایرانی.
55
64
http://rjms.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-1369&slc_lang=en&sid=1
2013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/7
1391/10/18
Alireza
Mohebbi
Tehran University of Medical Sciences
علیرضا
محبی
00319475328460022351
00319475328460022351
Yes
دانشگاه علوم پزشکی تهران
Maryam
Etemadi
Tehran University of Medical Sciences
مریم
مریم اعتمادی
00319475328460022352
00319475328460022352
No
دانشگاه علوم پزشکی تهران
Kaveh
Mousavi Kani
Yekta Teb Kaveh Co
کاوه
موسوی کانی
00319475328460022353
00319475328460022353
No
شرکت بین المللی یکتا طب کاوه
fa
سنتز نانوذرات نقره با روش احیاء شیمیایی و روش بیوسنتز و بررسی اثرات ضد باکتری آنها
Synthesis of silver nanoparticles through chemical reduction and biosynthesis methods and evaluation of their antibacterial effects
زمینه و هدف : نانوذرات نقره به دلیل خاصیت ضدعفونیکنندگی کاربردهای وسیعی در زمینهی پزشکی و درمان عفونتهای باکتریایی دارند. سنتز شیمیایی، بیوسنتز و خواص آنتیباکتریال نانوذرات نقره قبلاً مورد مطالعه قرار گرفته، اما با توجه به هزینهی بالای سنتز شیمیایی آنها و افزایش مقاومت باکتریها به آنتیبیوتیکها، بررسی بیوسنتز نانوذرات نقره و نیز تاثیر آنها بر سویههای بالینی و استاندارد باکتریهای مختلف دارای اهمیت بسزایی میباشد. روش کار : نانوذرات نقره به دو روش احیاء شیمیایی و بیوسنتز با استفاده از سوپرناتانت باکتریال سنتز شدند و اندازه و توزیع اندازهی ذرات با میکروسکوپ الکترونی عبوری مورد بررسی قرار گرفت. سپس نانوذرات سنتز شده به روش احیاء شیمیایی به منظور بررسی اثر ضد باکتریایی، به محیط کشت TSB حاوی سویههای مختلف باکتریها درون لولهی آزمایش اضافه شدند و کمترین غلظت مهارکنندگی آنها محاسبه شد. یافتهها : نانوذرات سنتز شده به روش احیاء شیمیایی مونودیسپرسیتی بالایی داشتند، در حالی که روش بیوسنتز، نانوذراتی با پلیدیسپرسیتی بالا سنتز نمود. نانونقرهی کوچکتر حاصل از احیاء شیمیایی، فعالیت خوبی بر ضد باکتریهای گرم منفی و گرم مثبت داشت و در غلظت 2/0 میلیمولار از رشد تمام باکتریها جلوگیری کرد، اما نانوذرات درشتتر فعالیت بسیار کمتری داشتند. نتیجهگیری : روش بیوسنتز با استفاده از باکتریها روشی کم هزینه است، اما نانوذرات پلیدیسپرس ایجاد میکند. نانوذرات نقره با توجه به فعالیت خوب آنتیباکتریال، میتوانند جایگزین مناسبی برای آنتیبیوتیکها باشند، اما باید توجه شود که میزان مقاومت سویههای بالینی در مقایسه با سویههای استاندارد بالاتر میباشد و باید پیش از تجویز نانوذرات، مقاومت باکتریها نسبت به آنها مورد بررسی قرار گیرد.
Background : Silver nanoparticles have wide applications in medicine and treatment of bacterial infections due to their disinfection properties. Chemical synthesis, biosynthesis and antibacterial properties of silver nanoparticles have been studied previously, but regarding the high costs of chemical synthesis and the increase of antibiotic-resistance phenomenon among bacteria, assessment of the biosynthesis of silver nanoparticles and their effects on different clinical and standard bacterial strains is of great importance. Methods: Silver nanoparticles were synthesized through chemical and biosynthesis methods and their size and size distribution was assessed Transmission Electron Microscope. Chemically synthesized nanoparticles were added to tubes containing TSB medium and different bacterial strains for their antibacterial effects and their minimum inhibitory concentration was calculated Results: Chemically synthesized silver nanoparticles had high monodispersity, but biosynthesized nanoparticles had higher polydispersity. Smaller silver nanoparticles had better antibacterial effects on Gram-negative and Gram-positive bacteria, in such a manner that they inhibited the bacterial growth at 0.2 mM concentration, but larger nanoparticles had lesser effects. Conclusion: Biosynthesis through bacterial supernatant is cost effective, but it produces polydisperse nanoparticles. Silver nanoparticles can replace antibiotics due to their suitable antibacterial effects, but it should be mentioned that clinical strains are more resistant than standard strains and bacterial resistance to these nanoparticles should be checked before their prescription.
Silver nanoparticles, Antibacterial effects, Transmission electron microscope, Bacterial supernatant.
نانوذرات نقره، اثرات آنتیباکتریال، میکروسکوپ الکترونی عبوری، سوپرناتانت باکتریال.
65
74
http://rjms.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-1370&slc_lang=en&sid=1
2013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/7
1391/10/18
Mahnaz
Mohtashami
Islamic Azad University, Karaj
مهناز
محتشمی
00319475328460022354
00319475328460022354
No
دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج
Saeed
Sepehriseresht
Iranian Research Organization for Science and Technology
سعید
سپهری سرشت
00319475328460022355
00319475328460022355
Yes
سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران
Esmaeel
Asli
Islamic Azad University, Karaj
اسماعیل
اصلی
00319475328460022356
00319475328460022356
No
دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج
Mohammad Ali
Boroumand
Tehran University of Medical Sciences
محمد علی
برومند
00319475328460022357
00319475328460022357
No
دانشگاه علوم پزشکی تهران
Ahmad
Ghasemi
Tarbiat Modares University
احمد
قاسمی
00319475328460022358
00319475328460022358
No
دانشگاه تربیت مدرس
fa
تأثیر زمان اجرای فعالیت هوازی بیشینه بر تغییرات گرانولوسیتهای سرم در مردان جوان ورزشکار
The effect of time of performing a maximal aerobic exercise session on granulocyte serum changes in young male athletes
زمینه و هدف : خون سومین جزء سیستم گردش خون است که همراه با افزایش متابولیسم به هنگام فعالیت های ورزشی، تغییراتی در آن بوجود می آید. هدف از انجام این تحقیق بررسی تأثیر زمان اجرای یک فعالیت هوازی بیشینه بر تغییرات گرانولوسیتهای سرم در مردان جوان ورزشکار بود. روش کار : به منظور انجام این تحقیق از بین دانشجویان تربیت بدنی دانشگاه تهران 20 ورزشکار به صورت تصادفی انتخاب و به دو گروه صبح (10= N ) و عصر (10= N ) تقسیم شدند. میانگین سن، وزن و قد آزمودنیها به ترتیب گروه صبح (سن99/0± 9/20سال، وزن27/6±35/67 کیلوگرم و قد 28/4±4/180سانتی متر) و گروه عصر (سن63/0± 21 سال ، وزن13/9±13/67 کیلوگرم و قد 01/9±9/ 176 سانتی متر) بود. گروه صبح پروتکل تمرینی هفت مرحله ای بروس را در ساعت 8-10 و گروه عصر در ساعت 15-17 انجام دادند. نمونه خونی از هر دو گروه؛ در سه مرحله قبل، بلافاصله بعد از فعالیت و دو ساعت پس از خاتمه فعالیت تهیه شد. برای توصیف آماری داده ها از میانگین و انحراف معیار و برای آزمون فرضیه های تحقیق نیز از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیریهای تکراری و آزمون تعقیبی بنفرونی در سطح معناداری (05/0 α = ) استفاده گردید. یافتهها : نتایج بیانگر آن است که طی یک جلسه فعالیت هوازی بیشینه در صبح و عصر میزان نوتروفیلها در پس آزمون نسبت به پیش آزمون در دو گروه کاهش و در بازیافت به میزان بالاتر از پیش آزمون افزایش یافته است. میزان لنفوسیت ها در پس آزمون نسبت به پیش آزمون در دو گروه افزایش داشته است و در بازیافت کاهش بیشتری نسبت به پیش آزمون داشته است. میزان منوسیتها و ائوزینوفیلها در سه مرحله در دو گروه کاهش داشته است. از طرفی تفاوت معنی داری در نوتروفیلها و لنفوسیتها در دو گروه صبح و عصر و منوسیت ها درگروه صبح بود. همچنین تفاوت معنی داری در میزان ائوزینوفیلها در دو گروه صبح و عصر و منوسیت ها در گروه عصر طی مراحل مختلف نمونهگیری مشاهده نشد. تنها بین میزان نوتروفیلها در مردان ورزشکار به دنبال یک جلسه فعالیت هوازی بیشینه در صبح و عصر؛ قبل، بلافاصله و دو ساعت بعد از فعالیت تفاوت معناداری وجود دارد (05/0≥ p ). نتیجهگیری : طبق یافتههای این پژوهش، فعالیت هوازی بیشینه و تا سرحد خستگی یک عامل استرس زا و سرکوب گر برای دستگاه ایمنی محسوب میشود.
Background : Blood is the third component of the circulatory system where changes occur following exercise-induced increase in metabolism. The purpose of the present research was to examine the effect of time of performing a maximal aerobic exercise session on granulocyte serum changes in young male athletes. Methods: Twenty athletes were randomly selected from the students of Physical Education in the University of Tehran and were divided into a morning group (N=10 20.9±0.99 years, 67.35±6.27 kg, and 180.4±4.28 cm) and an afternoon group (N=10 21±0.63 years, 67.13±9.13 kg, and 176.9±9.01 cm).The morning and afternoon groups performed the seven-station Bruce protocol from 8 to 10 A.M. and 3 to 5 P.M., respectively. The present research is quasi-experimental with a pretest-posttest design. Blood samples were collected from both groups before, immediately after, and 2 hours after the exercise. Mean and standard deviation were used for data description, and repeated measures ANOVA as well as Bonferroni test were applied for hypothesis testing at the 0.05 significance level. Results: The result suggested that during a maximal aerobic exercise session in morning and afternoon neutrophil levels in the two groups decreased in post-test compared pre-test and in the recovery increased to a higher rate than the pre-test. Lymphocyte levels in the two groups increased compared to pre-test and in the recovery test was lower than before. Monocyte and eosinophil levels in three stages declined. On the other hand, no significant differences were noted in the neutrophil and lymphocyte levels in both morning and afternoon and monocytes in the morning group. No significant differences were noted in the levels of eosinophils and monocytes of the groups at different stages of blood sampling. Only there was a significant difference between neutrophil levels in male athletes during maximal aerobic exercise session in the morning and afternoon, before, immediately and 2 hours after the activities (p≤0/05). Conclusion: Based on the results of the research, it can be argued that a maximal aerobic exercise session is considered as a stress and repressive factor for the immune system.
Granulocytes, Maximum aerobic activity, Activity time, Young male athletes, Follow up.
گرانولوسیتها، فعالیت هوازی بیشینه، زمان فعالیت، مردان جوان ورزشکار.
75
84
http://rjms.iums.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1-1371&slc_lang=en&sid=1
2013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/72013/01/7
1391/10/18
Yahya
Mohammdnejad Panahkandi
Shahid Rajaee Teacher Training University
یحیی
محمدنژاد پناه کندی
00319475328460022359
00319475328460022359
Yes
دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی تهران
Behnam
Masoudian
Shahid Rajaee Teacher Training University
بهنام
مسعودیان
00319475328460022360
00319475328460022360
No
دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی تهران
Fereshte
Shahidi
Shahid Rajaee Teacher Training University
فرشته
شهیدی
00319475328460022361
00319475328460022361
No
دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی تهران